سفارش تبلیغ
صبا ویژن
حرف های نگفته دلهای شکسته بارانی از غم
این وبلاگو واسه همه بروبچ طراحی کردم.امیدوارم خوشتون بیاد.نظر بزارین تا با کمک هم مشکلات وبلاگو رفع کنیم. با تشکر بهزاد
گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من
درباره وبلاگ


من پسری هستم فوق العاده فعال.پر انرژی و سعی میکنم خاکی باشم.دوست دارم همه رو از خودم راضی نگه دارم.دوستون دارم هم وطنای من

روزی بهلول، پیش خلیفه " هارون الرشید " نشسته بود . جمع زیادی از بزرگان خدمت خلیفه بودند .

طبق معمول ، خلیفه هوس کرد سر به سر بهلول بگذارد. در این هنگام صدای شیهه اسبی از اصطبل خلیفه بلند شد.

خلیفه به مسخره به بهلول گفت: برو ببین این حیوان چه می گوید ، گویا با تو کار دارد.

بهلول رفت و بر گشت و گفت:این حیوان می گوید: مرد حسابی حیف از تو نیست با این" خر ها " نشسته ای. زودتر از این مجلس بیرون برو. ممکن است که : " خریت " آنها در تو اثر کند.




موضوع مطلب :

یادداشت ثابت - جمعه 92 فروردین 10 :: 11:56 صبح

از پنج سال پیش، اعماق آب‌های خلیج فارس در تعطیلات نوروزی شاهد پهن شدن سفره هفت سین بوده است.

ساحل طلائی سیمین که یکی از نقاط زیبای جزیره قشم است، امسال هم میزبان گردشگران کنجکاو و ماجراجویی بود که دل و تن به دریا زدند و برای تماشای سفره هفت سین در اعماق آب‌های خلیج فارس، به غواصی پرداختند.

این گردشگران توانستند با کمی آموزش و همراهی راهنمای غواص به دیدار سفره هفت سین بروند و با گرفتن عکس یادگاری، نورزوی به یاد ماندنی را تجربه کنند.

 عکس: سفره هفت‌سین در اعماق خلیج فارس


پهن کردن سفره هفت سین در اعماق خلیج فارس، پیشنهاد من بود که چند سال پیش عملی شد و در تمام این مدت در آن نقش داشته‌ام. این کار علاوه بر زنده نگه داشتن آیین‌های باستانی کشورمان، مردم را به تماشای زیبایی‌های اعماق خلیج فارس نیز تشویق می‌کند.

در 10 سالی که غواصی و عکاسی در زیر آب را انجام می دهم، دست علاقه‌مندان زیادی را گرفته و آنان را با شگفتی‌های خلیج فارس آشنا کرده‌ام. افرادی که از من آموزش‌های عکاسی و فیلمبرداری زیر آب را فرا گرفته‌اند، بار‌ها گفته‌اند انگار دریچه دنیایی نو به رویشان گشوده شده و لذتی عمیق را در وجودشان حس کرده‌اند.




موضوع مطلب :

یادداشت ثابت - جمعه 92 فروردین 10 :: 11:55 صبح

عکس های جالب و بامزه از حیوانات با فیگورهای مختلف که شکار عکاس با ذوق انگلیس است دیدن این تصاویر خالی از لطف نیست .
















موضوع مطلب :

یادداشت ثابت - جمعه 92 فروردین 10 :: 11:52 صبح

وانسا دوالیب هنرمند برزیلی در یک تلاش 4 ساله، با استفاده از میوه های مختلف، اشکال منحصربفردی از حیوانات ساخته است.

این هنرمند 120 حیوان مختلف را با استفاده از میوه های مختلف بوجود آورده که در این آلبوم آنها را مشاهده می کنید.

مبتکر 32 ساله در سائو پائولوی برزیل بمدت 4 سال وقت صرف این آثار کرده است که در نوع خود دیدنی هستند.

وی با بادمجان نهنگ ساخته و با فلفل، مار قرمز! ماهی را از آناناس ساخته و با سیب زمینی فیل قشنگی ساخته است!

شغل اصلی این هنرمند برزیلی عکاسی است.


























موضوع مطلب :

یادداشت ثابت - جمعه 92 فروردین 10 :: 11:51 صبح

امسال در وستون سوپرمار، فستیوال سالیانه مجسمه های شنی برگزار شد.

در این فستیوال قرار بود شرکت کنندگان با موصوعات هالیوودی مجسمه های خود را ایجاد کنند.

برخی نیز به ساخت چهره های تاریخی دست زدند.

تصاویر زیر برخی از این هنرها و مجسمه ها را به شما نشان می دهد.


















موضوع مطلب :

یادداشت ثابت - جمعه 92 فروردین 10 :: 11:49 صبح

این تصاویر، نمونه‌ای از گواهی پایان تحصیلات متوسطه متعلق به 60 سال پیش است.


دوره تحصیل تا اخذ مدرک دیپلم در ایران دوازده سال است که البته طی سال‌های 1371 تا 1391، دوره اخذ دیپلم یازده ساله شد و یک سال برای دانش‌آموزانی که تمایل به ادامه تحصیل داشتند، به عنوان دوره پیش‌دانشگاهی در نظر گرفته شد.

هم‌اکنون با ایجاد نظام جدید آموزشی «3ـ3ـ3ـ3»، هر دانش‌آموز باید دوازده سال تحصیل کند، تا بتواند مدرک دیپلم را دریافت کند.

تصاویر زیر، مدرک دیپلم متعلق به بیش از 60 سال پیش است که البته تصویر افراد و نام آنها را حذف کردیم.

عکس: مدرک دیپلم در 63 سال پیش



موضوع مطلب :

یادداشت ثابت - جمعه 92 فروردین 10 :: 11:45 صبح
خبرگزاری مهر: رویای سرقت مسلحانه چهار هزار میلیارد تومانی از بانک باعث شد، دزد فراری احمقانه ترین سرقت مسلحانه سال 91 را رقم بزند.

شاید باورش هم برای شما سخت باشد اما این سارق مسلح با سرقت خود احمقانه ترین سرقت مسلحانه سال 91 رقم زد.البته این سارق فراری است اما رویای سرقت 4 هزار میلیاردی او خیلی زود بر باد رفت.

این دزد اسلحه ای را زیر لباسش مخفی کرد و وارد بانک " م" شعبه پل آهنچی قم شد. او نگاهی به اطراف انداخت. از مامور محافظ بانک هیچ خبری نبود. مقابل یکی از صندق های بانک ایستاد و فیشی چهار هزار میلیارد تومانی را به کارمند بانک داد تا به حسابش واریز کند.


زمانی که کارمند درخواست پول کرد، او اسلحه اش را به سمتش گرفت و گفت : " اگر دوست نداری بمیری این کار را انجام بده." کارمند بانک که شوکه شده بود سعی کرد سارق مسلح را قانع کند که واریز این مبلغ امکان پذیر نیست. سرانجام پس از چانه زنی بسیار دزد مسلح راضی می شود مبلغ درخواستی را به 400 میلیون تومان کاهش بدهد.

دزد ناشناس بعد از اطمینان از واریز پول رسید را گرفت و از بانک خارج شد. او سریع خود را به بانک دیگری رساند تا این پول را برداشت کند. کارمند بانک وقتی حساب او را چک کرد گفت که پولی در حساب ندارد. دزد مسلح رسید بانک اول را به او نشان داد که بعد از گرفتن پرینت حساب مشخص شد، چند ثانیه بعد از سرقت این پول دوباره از حساب متهم برداشت شده است.

متهم این بار به بانک دیگری رفت و یکراست سراغ مدیر شعبه رفت و علت برداشت پولش را جویا شد. مدیر بانک هم بی اطلاع از همه جا با شعبه آهنچی تماس گرفت. در آن زمان ماموران در بانک در حال تحقیق بودند. رفتار رئیس شعبه کافی بود تا عامل احمقانه ترین سرقت مسلحانه سال از محل فرار کند.



موضوع مطلب :

یادداشت ثابت - جمعه 92 فروردین 10 :: 11:37 صبح

در میان حوادث ریز و درشت در سال گذشته برخی رخدادها به‌رغم تأسف‌بار بودن صورتی مضحک و خنده‌دار به خود گرفتند که مرور آن‌ها خالی از لطف نیست.

سرقت‌هایی که برخی به‌دلیل نابلدی سارقان و برخی به‌واسطه حوادث غیرمنتظره بیشتر جنبه کمیک پیدا کرده‌اند.

دستگیری در کانال کولر

بامزده‌ترین اجرای دستگیری به دزدی مربوط می‌شود که تصمیم گرفت از کانال کولر وارد مغازه شود و نقشه سرقت‌هایش را اجرا کند. اما دزد جوان داخل کانال کولر گیر افتاد و با کمک ماموران آتش‌نشانی از داخل کانال بیرون کشیده شد.

مدتی قبل ماموران کلانتری 13 عباسیه شیراز از طریق مرکز فوریت‌های پلیسی 110 با خبر شدند که از کانال کولر یکی از بانک‌های این شهر سروصدای عجیبی به گوش می‌رسد. برای همین برای بررسی موضوع راهی محل شدند. ماموران پس از بررسی محل متوجه شدند که مردی در حالی که قصد ورود به بانک از طریق کانال کولر را داشته در دهانه تنگ این کانال گرفتار شده و بر اثر شدت فشاری که به او آمده اقدام به داد و فریاد و درخواست کمک کرده است.

با مشخص شدن این موضوع ماجرا به آتش‌نشانی گزارش شد و با حضور امدادگران در محل، سارق از داخل کانال کولر بیرون آورده شده و توسط ماموران دستگیر شد. متهم در تحقیقات انجام شده اقرار کرد که با همدستی دو نفر دیگر قصد سرقت از این بانک را داشته‌اند اما زمانی که وی در کانال کولر گیر کرده، همدستانش موفق به نجات او نشده‌اند و برای اینکه به دام نیفتند از محل فرار کرده‌اند. با اعترافات این مرد دو همدست او هم دستگیر شدند و به سرقت ناکام اعتراف کردند.

درهای ضد سرقت

بسیاری از دزدان مهم‌ترین مرحله اجرای نقشه‌هایشان را پیدا کردن راه ورود به خانه مورد نظرشان می‌دانند حال آنکه هیچ فکری برای خروج از انجا در سر ندارند و با خودشان می‌گویند درنهایت می شود از همان راهی که وارد شد، برگشت. اما همیشه هم اینگونه نیست و نمی‌توان از راهی که وارد شد برگشت. آنجاست که همه معادلات به هم می خورد و حتی ممکن است یک دزد در خانه صاحبخانه محبوس شود. ماجرای سارقی که 4 روز تمام در خانه ای با درهای ضدسرقت گرفتار شده و مجبور شد برای فرار از گرسنگی تخم‌مرغ و سیب زمینی خام بخورد هم از این دست پرونده‌هاست.

این سارق جوان از طریق کانال کولر وارد آپارتمانی در طبقه هفتم یک برج در تهران شد و دیگر نتوانست از آن خارج شود.

13 فروردین ماه امسال، مرد میانسال شال و کلاه کرد تا برای حفاظت از خانه دخترش راهی آنجا شود. دختر و داماد او چند روزی بود که در مسافرت بودند و در این مدت خانه‌شان را به مرد میانسال سپرده بودند. این مرد وقتی وارد ساختمان مسکونی شد و خودش را به طبقه هفتم رساند، متوجه سر و صدایی شد که از داخل آپارتمان به گوش می‌رسید، مردی فریاد می‌زد کمک، کمک، مرد میانسال که حسابی شوکه شده بود، سراسیمه ماجرا را به پلیس اطلاع داد.

وقتی ماموران کلانتری 103 گاندی در محل حاضر شدند با کلیدی که مرد میانسال در اختیار داشت به طرف در آپارتمان رفتند اما قفل در از داخل خراب شده و باز نمی‌شد، از آنجا که در آپارتمان ضد سرقت بود آتش‌نشانان در محل حاضر شدند و با تجهیزاتی که در اختیار داشتند در را باز کردند. ماموران کلانتری پس از ورود به آپارتمان با مردی 47 ساله رو به رو شده و وی را دستگیر کردند. بررسی‌های اولیه نشان می‌داد مرد دستگیر شده یک مجرم سابقه‌دار است که کلکسیونی از سوابق کیفری در پرونده‌اش دارد.


او در بازجویی‌ها گفت: من به تازگی از زندان آزاد شده بودم و تصمیم گرفتم بار دیگر دست به سرقت بزنم. برای همین 9 فروردین ماه زمانی که هوا کاملا تاریک شده بود به یکی از خیابان‌های شمال پایتخت رفتم. پس از اینکه مطمئن شدم چراغ چند واحد یک مجتمع مسکونی خاموش است و کسی در این آپارتمان حضور ندارد از بالای دیوار واردحیاط مجتمع شدم. سپس از طریق راه‌پله‌ها به پشت بام رفتم و خودم را به کانال کولر رساندم پس از چندین متر سر خوردن در داخل کانال، داخل یکی از واحدهایی که کسی در آنجا نبود افتادم. همه جا کاملا تاریک بود و مطمئن شدم کسی در خانه نیست.

 بلافاصله به جست‌وجوی داخل اتاق‌ها پرداختم و مقداری پول و طلا از این خانه سرقت کردم. در داخل یکی از اتاق‌ها یک گاوصندوق پیدا کردم اما هرچه تلاش کردم نتوانستم قفل آن را باز کنم. بنابراین تصمیم گرفتم تا صاحبخانه برنگشته است از خانه خارج شوم. به همین دلیل به سمت در رفتم اما متوجه شدم که در آپارتمان از نوع درهای ضد سرقت است. هرچه تلاش کردم نتوانستم آن را باز کنم. حتی سعی کردم قفل را بشکنم اما نشد و فقط توانستم آن را تخریب کنم. سپس تصمیم گرفتم از طریق پنجره فرار کنم اما واحد موردنظر در طبقه هفتم بود و طنابی که همراه من بود کوتاه‌تر از آن بود که بتوانم با آن فرار کنم.

من داخل آپارتمان گرفتار شده بودم، تصمیم گرفتم غذایی درست کنم تا از گرسنگی نمیرم اما وقتی یخچال را باز کردم متوجه شدم خالی است. فقط تعدادی سیب‌زمینی و تخم مرغ در خانه بود و چیز دیگری در آنجا نبود. می‌خواستم آنها را بپزم اما شیر اصلی گاز از بیرون آپارتمان بسته شده بود، برای همین ناچار شدم سیب‌زمینی و تخم‌مرغ خام بخورم تا از گرسنگی نمیرم.


وی ادامه داد: در زمانی که داخل آپارتمان زندانی بودم، تصمیم گرفتم از همان راهی که وارد شده بودم فرار کنم، اما شیب کانال کولر اجازه این کار را نمی‌داد و هیچ وسیله‌ای در اختیارم نبود که با آن خوردم را به داخل کانال برسانم. در طول این چند روز چندین بار با دوستان و برادرانم تماس گرفتم تا به کمک من بیایند اما هر کدام از آنها بهانه‌ای می اوردند و می‌گفتند که قادر به خارج کردن من از آنجا نیستند تا اینکه تصمیم گرفتم با داد و فریاد از همسایه‌ها کمک بخواهم اما وقتی در آپارتمان باز شد به جای همسایه‌ها پلیس را مقابل خودم دیدم.

بعد از اعترافات متهم، برای وی قرار قانونی صادر شد و پرونده در اختیار مرجع قضایی قرار گرفت.

برقی که بی‌موقع آمد

سارقان نهایت سوءاستفاده‌شان را از تاریکی می‌کنند، اما گاهی همین تاریکی ممکن است برعکس عمل کند و باعث گیر افتاده سارق شود. تصور کنید که برق منطقه‌ای قطع شده و لامپ همه خانه‌ها خاموش است. دزدی که قصد سرقت دارد، چطور باید بفهمد در کدام یک از خانه‌ها کسی زندگی نمی‌کند و لامپ‌ها به خاطر عدم حضور صاحبخانه خاموش هستند نه قطعی برق؟

مدتی قبل ماموران کلانتری 137 تهران در جریان دستگیری سارقی در هنگام سرقت قرار گرفتند. ماموران بلافاصله راهی محل که خانه‌ای در یکی از خیابان‌های منطقه نصر بود شدند. آنها بعد از رسیدن به محل با اهالی خانه مواجه شدند که پسر جوانی را که لباس‌های مشکی رنگ به تن داشت طناب‌پیچ کرده بودند. ساکنان خانه مدعی بودند که برق خانه برای لحظاتی رفته بود و زمانی که برق وصل شده با مرد ناشناسی در داخل خانه مواجه می‌شوند و او را دستگیر می‌کنند.

مرد جوان پس از اینکه به کلانتری انتقال داده شد به ماموران گفت: زمانی که برق منطقه قطع شد به فکر سرقت افتادم. تاریکی محل بهترین فرصت بود تا نقشه خودم را به اجرا بگذارم و پولی به جیب بزنم. فکر می‌کردم که تا یک ساعت برق نخواهد آمد. چون قبلا هم این اتفاق افتاده بود. برای همین به سراغ خانه‌ای رفتم که گمان می‌کردم خالی است. از دیوار آن بالا رفتم و وارد خانه شدم و داشتم وسایل را جمع می‌کردم که یک دفعه برق وصل شد. خودم را وسط هال جلوی چشم صاحبخانه دیدم و هیچ راه فراری نبود جز تسلیم شدن.

با اعتراف متهم به سرقت و شکایت اهالی خانه، متهم جوان با قرار بازداشت موقت روانه بازداشتگاه شد.

فرار با خودروی پلیس

تصور کنید دزدی در شهر بزرگی مثل مشهد برود دزدی و با یک کوله‌بار اموال سرقتی از خانه موردنظرش خارج شود و کنار خیابان بایستد تا خودرویی کرایه کند و اموال مسروقه را به خانه‌اش ببرد. آن وقت ماشینی که مقابل پایش توقف می‌کند، خودروی پلیس باشد آن هم از نوع شخصی‌اش و دزد متوجه این موضوع نشود. به نظرتان نباید به این دزد لقب بدشانس‌ترین دزد سال را داد؟

فرمانده یکی از پاسگاه‌های انتظامی مشهد سوار خودرویش شد و به سمت خانه‌اش حرکت کرد اما هنوز مسافتی را طی نکرده بود که به جوانی در حاشیه خیابان مظنون شد. این جوان در حالی که یک تلویزیون و چند تکه لوازم خانه را داخل پارچه بزرگی پیچیده بود در کنار خیابان منتظر خودرو بود.

فرمانده وظیفه‌شناس که به رفتارهای مرد جوان مشکوک شده بود، در نقش راننده مسافرکش ظاهر شد و مقابل مرد جوان پایش را روی ترمز گذاشت و ماشین را متوقف کرد. جوان 35 ساله که خبر نداشت راننده خودرو، فرمانده پلیس است، مقصدش را گفت و با اشاره سر راننده سوار ماشین شد و اموالی را که همراهش بود نیز داخل آن گذاشت. بعد رو به راننده کرد و از او خواست به طرف منطقه‌ای در وکیل‌آباد برود. شک فرمانده پلیس از پرسیدن چند سوال به یقین تبدیل شد که مسافر جوان یک سارق است، برای همین یک راست به طرف کلانتری تغییر مسیر داد و مرد جوان را بازداشت کرد.

سارق حرفه‌ای که باورش نمی‌شد چنین اشتباه بزرگی کرده باشد، در بازجویی‌ها به سرقت اعتراف کرد و گفت که بعد از اینکه وارد یک خانه ویلایی در منطقه شاندیز شده دست به سرقت اموال زده و سپس از خانه خارج شده است. او همچنین مدعی شد که هیچ وقت تصور نمی‌کرد برای انتقال اموال مسروقه به خانه‌اش سوار ماشین افسر پلیس شود و به همین راحتی گیر بیفتد.


دزدی در لباس صاحبخانه

تصور کنید برای مسافرت چند روزه از خانه خارج شده‌اید و بعد از پایان تعطیلات، راه خانه‌تان را در پیش می‌گیرید اما درست زمانی که می‌خواهید وارد خانه شوید صدای تلویزیون به گوشتان می‌رسد. در را که باز می‌کنید مردی را با لباس‌های خودتان روی کاناپه جلوی تلویزیون می‌بینید. مردی میانسال که در حال تماشای تلویزیون است و با خیال راحت تخمه می‌شکند و برنامه مورد علاقه‌اش را تماشا می‌کند.

اشتباه نکنید این اتفاق در یک فیلم کمدی رخ نداده است بلکه چند ماه قبل وقتی زوج جوانی از مسافرت به خانه‌شان برگشتند با چنین منظره‌ای مواحه شدند و بعد از دستگیری دزد جوان او را تحویل پلیس دادند. دزد دستگیر شده در بازجویی‌ها گفت: با خانواده‌ام دعوایم شد و آنها مرا از خانه بیرون کردند. جایی برای رفتن نداشتم برای همین تصمیم گرفتم در خیابان قدم بزنم. در حال قدم زدن بودم که متوجه شدم مرد جوانی چند چمدان داخل ماینش گذاشت و بعد از قبل کردن در خانه به همراه همسرش انجا را ترک کرد. قفل و بست روی در خانه و چمدان حکایت از مسافرتی طولانی داشت و من هم تصمیم گرفتم چند روزی در آن خانه بمانم، چون جایی برای ماندن نداشتم.

وارد خانه شدم و در مدتی که صاحبخانه نبود از مواد غذایی‌ای که داخل یخچال بود استفاده کردم و به حمام رفتم و لباس‌های صاحبخانه را پوشیدم، تصمیم داشتم امروز خانه را ترک کنم که از شانس بدم زمانی که داشتم فیلم می‌دیدم صاحبخانه سر رسید و مرا دستگیر کرد.

با اعترافات جوان از آنجایی که سرقتی رخ نداده بود، قاضی امام وردی از شعبه 804 مجتمع شهید قدوسی مشهد برای متهم جوان به اتهام ورود به عنف قرار بازداشت صادر کرد.

خواب بی‌موقع

شاید باورتان نشود اما دزدی تنها به این دلیل به دام پلیس افتاد که بی‌موقع خوابید. ماجرا از این قرار بود که مادر و دختری برای خرید از خانه خ ارج می‌شوند و بعد از آنکه به خانه برمی‌گردند با صدای خر و پف در اتاق خواب مواجه می‌شوند. دختر جوان و مادرش تمام اتاق را می‌گردند و در نهایت منشأ صدا را زیر تخت خواب پیدا می‌کنند. وقتی نگاهی به زیر تخت می‌اندازند در کمال تعجب با مرد غریبه‌ای مواجه می‌شوند که در خانه آنها خوابیده است. مردی که بی‌شک برای دزدی به آنجا آمده بود.

آنها بلافاصله با پلیس تماس گرفتند و دزد بدشانس در حالی که کیسه‌ای پر از طلا و پول کنارش بود دستگیر شد. او زمانی که چشم باز کرد با دیدن صاحبخانه و ماموران پلیس که دورش حلقه زده بودند شوکه شد و پس از انتقال به کلانتری در تحقیقات به ماموران گفت: من کارگر ساختمان کناری هستم. چند روزی بود که این خانه را زیر نظر گرفته بودم. فهمیده بودم که فقط یک مادر و دختر در آن زندگی می‌کنند در این چند روز متوجه شدم انها از نظر مالی، وضع خوبی دارند و تصمیم به سرقت گرفتم. برای همین امروز وقتی دیدم آنها برای خرید از خانه خارج شدند از فرصت استفاده کردم و از طریق داربست وارد خانه شدم.

بعد از برداشتن پول‌ها و طلاها خواستم از طریق همان داربست برگردم اما نشد و چون در آپارتمان بسته بود در خانه حبس شدم. مدتی داخل اتاق‌ها را گشتم و جون از صبح سر کار بودم احساس خستگی کردم. تصمیم گرفتم بروم زیر تخت و مخفی شوم و در زمانی که آنها وارد خانه شدند خودم را به طریقی به در خروجی برسانم و فرار کنم. اما زیر تخت خوابم برد و با صدای ماموران پلیس از خواب بیدار شدم. با اعتراف مرد جوان به سرقت او روانه بازداشتگاه شد.




موضوع مطلب :

یادداشت ثابت - چهارشنبه 92 فروردین 8 :: 9:50 صبح

یکی از لذت?های سفر در جاده?های ایران، اطمینان از قطع نشدن سفر به خاطر خرابی ماشین است، جدای از کیفیت بالای خودروهای ملت، امدادرسانی فوق العاده نیز بر این مهم تاثیر داشته است!

سکانس اول

راننده امداد اتوموبیل: چی شده آقا؟

- هیچی جوش اورده.

- ببینم...

- این باید بوکسل بشه. اوضاعش خرابه...

- این فقط جوش اورده یه کم صبر کنیم ردیف میشه...

- با این ماشین 10 کیلومتر راه بری، موتور می سوزونه. کاسه نمد پشت میل لنگت کلا سوراخ شده، بلبرینگ گیربکست خشک خشکه، فیلتر هوا نداری، روغن ترمزت قاطی داره، لنت ها چسبونده، سرشاسی هات چسبونده و...حالا برم یا وایسم؟

- جدی؟...خدا خیرت بده که گفتی...پولش چقدر میشه؟

- من فقط بوکسل می کنم. خواستم بهت بگم بردمت جایگاه، سرت کلاه نذارن بگن فقط جوش اورده و بفرستنت بری. کارت طلایی داری؟

- نه!

- 95 هزار تومن.

- تا مقصد 35کیلومتر بیشتر نمونده ها...

- نرخش اینه، من که از خودم نمی گم...

سکانس دوم

- چی شده داداش؟

- بنزین تموم کردم...

- بیا اینم بنزین، فقط این چهارلیتری 10 هزار تومن می شه! کاپوت رو بزن بالا...

- چی شده؟ چرا دارین زنجیر بوکسل می‌آرین؟

- شانس اوردی من رسیدم...روغن ترمز خالی کردی، موتورت آب رفته توش، برق دزدی هم داره. واشر سر سیلندرت داره می سوزه، شاتونت زده، میل لگت بریده، بوش سگ دست و سیبک فرمون خوردگی شدید داره، مخزن بنزینت هم سوراخه. رفته بودی، شیرین دو سه میلیون خرج رو دستت افتاده بود.

- جدی می گی؟ بابا دمت گرم.. راستی من کارت طلایی هم دارم.

- جدی؟ ببینم...خب سفر کارت چی؟ داری؟

- نه! چی هست؟

- ویژه نوروز 92.

- ندارم که...

- عیب نداره. 90 تومن ازت می گیرم چون کارت طلایی داری...رسیدی جایگاه بگو فرید سفارش کرده، کارتو زودتر راه بندازن.
 
سکانس سوم

- آقا چی شده؟

- یه دفعه خاموش کرد. موتور سوزونده، روشن نمی شه، آب روغنم قاطی کرده...باید بوکسلش کنین.

- اوه اوه...خوب شد پس من رسیدم. ببینم ماشینو! خیلی اوضاعش خیطه. اصلا نگران نباشین کار ما امدادرسانی با بوکسله. هیچکس توی این جاده نمونده تا حالا.

- اینم کارت طلایی من، اینم سفر کارت 92. اینم کارت ویژه امداد رایگان.

- خب بذار ماشین رو یه بار دیگه نگاه کنم شاید اصلا بوکسل نخواد...این طوریش نیست، شما نم نم دنده دو باهاش برو. 30 کیلومتر دیگه بچه ها هستن، ردیفش می کنن. برو به سلامت...منم تلفنم زنگ زد باید برم چند تا ماشین اورژانسی رو بوکسل کنم...

- آقا من می گم روشن نمی شه اونوقت شما...

- عیب نداره، خلاص کن اینجا سر پایینیه، منم هلت می دم...ده دقیقه که بری بچه ها هستن و کارت رو ردیف می کنن...

سکانس چهارم


- داداش این کارت طلایی و سفر کارت به چه درد می‌خوره؟ من تا حالا دو بار تو جاده موندم، 70 – 80 تومن پیاده م کردن به خاطر 20 کیلومتر بوکسل.

- اولا بوکسل یه کار فنیه! هر کسی از پسش بر نمیاد! دوما این کارت ها که شما داری طبق تعرفه خیلی از کارها باهاش رایگانه غیر از بوکسل.

- مثلا چیا؟

- الان برات می خونم...پیاده شدن و چک کردن ماشین فرد در راه مانده/ سرکشی به کاپوت/ هل دادن/ آب دادن به راننده ماشین/ استارت زدن/ بستن در کاپوت/ زنجیر کردن خودرو برای بوکسل/ چک کردن باد لاستیک ماشین ها/ دست تکان دادن برای راننده بعد از خداحافظی و...

برای این همه کار، اجرت هم ما نمی‌گیریم تازه پول بوکسل هم تو جیب ما نمی ره که. بد وضعی شده. من خودم سه تا بچه دارم یکیش دانشگاه آزادیه. صبح تا شب تو جاده ام. از مردمم که پول نمی گیریم. شرکت هم که به ما پول نمی ده، می گه هرچی از ملت گرفتین واسه خودتون. ما ولی نمی تونیم که از مردم پول بگیریم. طرف ماشینش خراب شده، توی جاده مونده، شب، نصفه شب، صبح، تو گرما، تو سرما...به ما اطمینان میکنه من که نمی تونم بخاطر زن و بچه ام پول زور از کسی بگیرم...همه این خدمات رو رایگان انجام می دیم مگر اینکه از این کارتهای اعتباری خودروسازها رو نداشته باشه. اونوقت یه جوری با هم کنار می آیم...

سکانس پنجم

خبر سیما، ساعت 21

امسال 480 هزار گروه امدادی خودروسازهای داخلی، در جاده های کشور به صورت شبانه روزی و رایگان در خدمت مردم هستند. مدیر خودرو سازی بوووق: ما امسال علاوه بر طرح نوروزی، طرحهای دیگری هم داریم و به هموطنان اطمینان می دهیم که هیچکس تنها نیست، با اطمینان برانند و بدانند که ما هستیم. بخشنامه دادیم که هیچ وجهی از مشتریان گرفته نشود و از مشتریان ماشین های خارجی وجه های بالا گرفته شود و خرج خودروهای وطنی شود تا هم آنها خودروی داخلی تهیه کنند و هم حمایت از تولید ملی صورت بگیرد.



موضوع مطلب :

یادداشت ثابت - چهارشنبه 92 فروردین 8 :: 9:28 صبح


با این گرونی گوشت تا چند وقت دیگه جلو پای عروس و دوماد مجبورن تن ماهی باز کنن
.
.
.
روس ها به سیب زمینی میگن سیب زمینی
البته به زبونه خودشون ولی مطمئنم ترجمه ش همین میشه!
.
.
.
اخرش ما نفهمیدیم تو رو بوسی کردن باید دوتا بوس کنیم یا سه تا
لامصب خیلی شرایط سختیه
یهو میخوای سه تا بوس کنی طرفو
اون دو تا بوس میکنه جا خالی میده وسط جمع ضایع میشی
.
.
.
در جوابِ کسی‌ که بهت میگه:
آدم باش حیوون !
باید بگی‌ : من آدم باشم تو تنها می مونی!!
.
.
.
با سلام
یارانه شما این ماه واریز نمیشود
شما را در پراید مشغول خوردن پسته دیده اند !
.
.
.
اسکل پرنده نیست !
در واقع انسانی‌ست که در طول عمر خود پول جمع می‌کند
و قبل از اینکه از آن استفاده کند می‌میرد !
.
.
.
درسته الان دخترا پارک دوبل بلد ن?ستن
اما دور زدنــــــــــــــو خوب بلدن
.
.
.
من نمیگم به خانمها گواهینامه ندینا
فقط بی زحمت واسشون جاده جدا هم درست کنین!!
.
.
.
یه بارم مامانم بهم شک کرده بود فکر کرده بود سیگار می کشم زنگ زده بود به داییم از ده بیاد نصیحتم کنه نزدیک ظهر بود داییم اومد وضو گرفت نمازشو خوند ناهارشو خورد خیلی ساده و خاکی اومد رو مبل پیشم یه سیب برداشت گفت : عزیزم این سیب رو می بینی؟ گفتم بله دایی گفت دیگه سیگار نکش!!! تو عمرم ا?نطور? قانع نشده بودم
.
.
.
دیشب پارک بودم
یه پسر بچه حدود 10ساله داشت با 100تا سرعت میدوید سمت دستشویی…
باباش پشت سرش میدوید
یهو لامصـــب زد پس گردنه پسره میگه بذا من برم پســـــر
مال تو بریزه میگن بچه س
.
.
.
توی حموم کلی با شیر آب گرم و سرد ور میری
تا حرارت آب مناسب بشه تا میری زیر دوش
یکی یه شیر آب گرم رو تو خونه باز میکنه حرارت آب یهو میره زیر صفر درجه
دوباره تا میآی حرارت رو تنظیم کنی
همون شیر رو میبنده زیر دوش آب پز میشی
.
.
.
تا حالا دقت کردین
راننده تاکسی هایی که بیشتر باهات گرم میگیرن و حرف میزنن
کرایه بیشتری میگیرن و تو هم روت نمیشه چیزی بگی ؟
.
.
.
واقعا شانس آوردیم همه بیماریها رو خارجی ها کشف میکنن
و اسم خودشونو میذارن روش وگرنه مثلا بجای پارکینسون
باید میگفتیم مرض کامبیز یا درد حاج مرتضی وبرادران به غیر مجتبی
.
.
.
خانومای عزیز ، توجه کردین
از وقتی دلار گرون شده یه خواستگار هم تلفن نزده !؟
.
.
.
تعارف که نداریم، همیشه در هر فداى سرت
یه خاک بر سرت به صورت مستتر و بالقوه وجود داره !
.
.
.
به نظر شما اگه جعبه سیاه هواپیما
در بدترین شرایط حتی خراش برنمی داره
چرا خود هواپیما رو از جنس جعبه سیاه نمی سازن !؟
.
.
.
من هروقت می دوئم که به اتوبوس برسم ولی نمی رسم
همینطور به دویدن ادامه میدم که فکر نکنن ضایع شدم:)))
یه بار سه ایستگاه دویدم
.
.
.
بچه های الآن که سختی نمی کشن؟
ما دهنمون صاف شد انقدر دفتر خط کشی کردیم.
یارو دفتر میخره از قبل توش مشقاشم نوشته شده حتی..!!
.
.
.
اون کسانی که یک ماه رفتن خارج بعد لهجه پیدا کردن رو باید
با سیم جارو برقی نیم ساعت بزنی
بعدش لهجه شون خود به خود کم رنگ میشه !
.
.
.
یکی بیاد پوشک کودک درونمو عوض کنه
من بلد نیستم! گند زده به وجودم…!
.
.
.
دقت کرد?ن روزا?? که بابا? آدم خونه ست
حت? اگه وسط هفته باشه آدم فکر م?کنه جمعه ست !؟
.
.
.
کیا تو اس ام اس وقی یادشون میره املای یه کلمه چه طوریه
کل اس ام اسا عوض میکنن !؟
.
.
.
دقت کردین فیس و افاده ی منشی دکترا از خود دکترا بیشتره ؟
میخواد یه کلام جواب بده
انگاری ازش خواستن سوراخ لایه اوزون رو بدوزه !!! والااا …
.
.
.
از همین تریبون میخوام از کسانی که به خانم ها
گواهینامه رانندگی اعطا میکنند تشکر کنم
چون موجبات خنده و تفریحات سالم ما رو فراهم میکنند !
.
.
.
ملت میرن آتلیه عکس میگیرن
نیم کیلو فتوشاپ رو صورتشون خالی میکنن
بعد وقتی میری از نزدیک میبینیشون
قصر رویاهات تبدیل میشه به یه همکف 40 متری
.
.
.
مادرم امروز ترش? مخلوط درست کرده
به غ?ر از دمپا?? ها? حموم بق?ه چ?زا رو ساطور? کرده ر?خته توش |:
.
.
.
چرا زنا دکتر زنان دارن، کودکان دکتر اطفال دارن!
ولی مردا دکتر مردان ندارن؟؟؟ این تبعیض جنسیتی نیست واقعا ؟؟؟
.
.
.
وقتی مادرت تو رو در حالِ سیگار کشیدن ببینه
تازه میفهمی سرطان یکی از کوچیک ترین مضراتِ سیگاره
.
.
.
.
آخر نفهمیدیم : لب تاب؟ لپ تاپ؟ لپ تاب؟ یا لب تاپ؟:/
.
.
.
پیدا کردن یه پسر وفا دار
از پیدا کردن
یک مارمولک پرنده ی ..سخن گوی..سرخابی..تو اقیانوس آرام ..سخت تره..!
.
.
.
ایرانسلم دیگه ترکم کرد
اس ام اس داده اگه دلت نمی خواد دیگه باهات باشم
عدد 2 را به 5005 ارسال کن




موضوع مطلب :

یادداشت ثابت - دوشنبه 92 فروردین 6 :: 8:32 صبح
<   1   2   3   4   5   >>   >   
لوگو
من پسری هستم فوق العاده فعال.پر انرژی و سعی میکنم خاکی باشم.دوست دارم همه رو از خودم راضی نگه دارم.دوستون دارم هم وطنای من
آمار وبلاگ
  • بازدید امروز: 19
  • بازدید دیروز: 9
  • کل بازدیدها: 379917
به سایت ما خوش آمدید
نام و نام خانوادگی      
آدرس ایمیل      
کلیه حقوق این وبلاگ برای حرف های نگفته دلهای شکسته بارانی از غم محفوظ است