سفارش تبلیغ
صبا ویژن
حرف های نگفته دلهای شکسته بارانی از غم
این وبلاگو واسه همه بروبچ طراحی کردم.امیدوارم خوشتون بیاد.نظر بزارین تا با کمک هم مشکلات وبلاگو رفع کنیم. با تشکر بهزاد
گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من
درباره وبلاگ


من پسری هستم فوق العاده فعال.پر انرژی و سعی میکنم خاکی باشم.دوست دارم همه رو از خودم راضی نگه دارم.دوستون دارم هم وطنای من

علاقه مندان بهنام صفوی بخوانند

د‌‌‌استان ارتباط بهنام صفوی و موسیقی طولانی‌تر از چیزی است که حد‌‌‌سش را می‌زد‌‌‌ید‌‌‌. او از روزهای کود‌‌‌کی روی صحنه می‌رفت تا از همان مقطع همه را د‌‌‌رباره استعد‌‌‌اد‌‌‌ش د‌‌‌ر زمینه موسیقی و خواند‌‌‌ن مجاب کند‌‌‌.
برای مشاهده مصاحبه به ادامه مطلب بروید...
نظر فراموش نشه



ادامه مطلب ...


موضوع مطلب :

یادداشت ثابت - چهارشنبه 91 مهر 20 :: 9:24 صبح

طبق این گزارش، یکشنبه شب تیم فوتبال بارسلونا در نیوکمپ پذیرای رئال مادرید بود و دو تیم در نهایت به تساوی 2 بر 2 رضایت دادند اما این تنها نتیجه نسبتا عادلانه ال کلاسیکودربی اسپانیا بود و روی سکوهای نیوکمپ هرگز شاهد رعایت عدالت نبودیم.

سرباز رژیم اشغالگر قدس از سوی باشگاه بارسلونا برای دیدن این دیدار دعوت شد و این در حالی بود که مردم فلسطین و مظلومین مناطق اشغالی روی سکوهای گران قیمت نیوکمپ هیچ جایگاهی نداشتند و بارسلونا ادعا می‏کرد این کار را برای گسترش صلح و دوستی انجام داده است.

گیلعاد شالیط سرباز اسیر شده توسط گروه مقاومت اسلامی فلسطین، یکشنبه شب مهمان ویژه نیوکمپ بود.



رسانه‌های عربی منطقه یکشنبه شب گزارش دادند که یک فروند جنگنده اسرائیل با نقض حریم هوایی غزه، گذرگاه رفح را بمب‌باران کرده‌اند. این عملیات دقیقاً ساعتی قبل از آغاز بازی در اسپانیا و حضور شالیط در استادیوم بود.

دربی ال‌کلاسیکو یکشنبه شب با تساوی تمام شد، اما 4 کودک فلسطینی نیز در جریان حمله همزمان جنگنده‌های اسرائیلی به نوار غزه راهی بیمارستان شدند.

حالا فلسطینیان، معترض هستند که چرا باید”شالیط"، سرباز صهیونیست باید در یک بازی فوتبال آن هم از سوی یک تیم پرطرفدار دعوتنامه حضور در ورزشگاه داشته باشد ولی کودکان فلسطینی باید از هراس بمب‌های خوشه‌ای اسرائیل از تلویزیون هم نتوانند بازی را تماشا کنند.

هیچ کدام از فلسطینیان دعوت بارسلونا را قبول نکرده بودند و در نامه‌های خود به روابط عمومی بارسلونا نوشتند: در کنار کسی که دستش به خون فرزندانمان آلوده شده نخواهیم نشست و شما برای ایجاد صلح و دوستی بهتر است راه دیگری پیدا کنید

عکس: میهمان ویِژه دیدار بارسا و رئال
برای نابودی این قاتلان دعا کنید.
منتظر نظرات شما دوستان هستیم



موضوع مطلب :

یادداشت ثابت - چهارشنبه 91 مهر 20 :: 8:59 صبح

 معلم عصبی دفتر را روی میز کوبید و داد زد : سارا...دخترک خودش را جمع و جور کرد ، سرش را پایین انداخت و خودش

را تا جلوی میز معلم کشید و با صدای لرزان گفت : بله خانم؟

معلم که از عصبانیت شقیقه هایش می زد ، به چشمهای سیاه و مظلوم دخترک خیره شد و داد زد :چند بار بگم مشقاتو تمیز

بنویس و دفترت رو سیاه و پاره نکن ؟ ها؟فردا مادرت رو میاری مدرسه می خوام در مورد بچه ی بی انظباطش باهاش صحبت

کنم .

دخترک چانه لرزانش را جمع کرد... بغضش را به زحمت قورت داد و آرام گفت :

خانوم... مادرم مریضه... اما بابام گفته آخر ماه بهش حقوق میدن... اونوقت میشه مامانم رو بستری کنیم که دیگه از گلوش

خون نیاد... اونوقت میشه برای خواهرم شیر خشک بخریم که شب تاصبح گریه نکنه... اونوقت...

اونوقت قول داده اگه پولی موند برای من هم یه دفتر بخره که من دفترهای داداشم رو پاک نکنم و توش بنویسم...

اونوقت قول می دم مشقامو بنویسم...

معلم صندلیش را به سمت تخته چرخاند و گفت : بشین سارا...

و کاسه اشک چشمش روی گونه خالی شد... <

خدایا هیچ  پدری رو شرمنده زن و بچش نکن -نظراتتون رو در مورد این مطلب بنویسید.




موضوع مطلب :

یادداشت ثابت - سه شنبه 91 مهر 19 :: 12:23 صبح

داستان کوتاه (اعتماد)

تلفن زنگ زد و خانم تلفنچی گوشی را برداشت و گفت : “واحد خدمات عمومی، بفرمائید.”
شخصی که تلفن کرده بود ساکت باقی ماند. خانم تلفنچی دوباره گفت : “واحد خدمات عمومی، بفرمائید.” اما جوابی نیامد و وقتی می خواست گوشی را بگذارد صدای زنی را شنید که گفت : “آه، پس آنجا واحد خدمات عمومی است. معذرت می خواهم، من این شماره را در جیب شوهرم پیدا کردم اما نمی دانستم مال چه کسی است”
فکرش را بکنید که اگر تلفنچی بجای گفتن “واحد خدمات عمومی” گفته بود “الو” چه اتفاقی می افتاد!

نتیجه:

در هر رابطه ای اعتماد بسیار با اهمیت است. وقتی اعتماد از بین برود رابطه به پایان خواهد رسید . فقدان اعتماد به سوء ظن می انجامد، سوء ظن باعث خشم و عصبانیت میشود ، خشم باعث دشمنی می شود و این دشمنی منجر به جدائی.


داستان کوتاه (کسی را با انگشت نشانه نگیرید)
مردی به پدر همسرش گفت دیگران شما را بخاطر زندگی زناشوئی موفقی که دارید تحسین می کنند، ممکن است راز این موفقیت را به من بگوئید؟
پدر با لبخند پاسخ داد: هرگز همسرت را بخاطر کوتاهی هایش یا اشتباهی که کرده مورد انتقاد قرار نده.
همواره این فکر را در یاد داشته باش که او بخاطر کوتاهی ها و نقاط ضعفی که دارد نتوانسته شوهری بهتر از تو پیدا کند.

نتیجه:
همه ما انتظار داریم که دوستمان بدارند و به ما احترام بگذارند. بسیاری از مردم می ترسند وجهه خود را از دست بدهند. بطور کلی، وقتی شخصی مرتکب اشتباهی می شود به دنبال کسی می گردد تا تقصیر را به گردن او بیندازد. این آغاز نبرد است. ما باید همیشه به یاد داشته باشیم که وقتی انگشتمان را بطرف کسی نشانه می رویم چهار انگشت دیگر، خود ما را نشانه گرفته اند.
اگر ما دیگران را ببخشیم، دیگران هم از خطای ما چشم پوشی می کنند.

داستان کوتاه (همسر ایدآل)
شخصی به یکی از موسسات همسریابی مراجعه کرد و گفت: “من به دنبال یک همسر می گردم. لطفاً به من کمک کنید تا همسر مناسبی پیدا کنم. ”

مسئول مربوطه پرسید لطفاً خواسته های خودتان را بگوئید

- “خوشگل، مودب، شوخ طبع، اهل ورزش، با معلومات، خوب آواز بخواند، در تمام ساعاتی از روز که در خانه هستم و بیرون نرفتم بتواند من را سرگرم کند، وقتی به همدم احتیاج دارم برای من داستان های جالبی تعریف کند و هر وقت که خواستم استراحت کنم ساکت باشد.

مسئول موسسه با دقت به حرف های او گوش کرد و در پاسخ گفت فهمیدم. شما به تلویزیون احتیاج دارید.

نتیجه:

مثلی هست که می گوید زوج بی نقص از یک زن کور و یک مرد کر درست شده است، زیرا زن کور نمی تواند خطاهای شوهر را ببیند و مرد کر قادر به شنیدن غرغرهای زن نیست. بسیاری از زوج ها در مراحل اول آشنائی کور و کر هستند و رویای یک رابطه بی نقص را می بینند. بدبختانه، وقتی هیجان های اولیه فرو می نشیند، بیدار می شوند و متوجه می شوند که ازدواج به معنی بستری از گل های رُز نیست و آن زمان کابوس آغاز می شود.

داستان آموزنده (برداشت شخصی)

زن و شوهری یک خر از بازار خریدند. در راه برگشت به خانه یک پسر بچه گفت :” چقدر احمقند. چرا هیچکدام سوار خر نشده اند؟”

آندو وقتی این حرف را شنیدند زن سوار بر خر شد و مرد در کنار آنها براه افتاد. کمی بعد پیرمردی آنها را دید و گفت: “مرد رئیس خانواده است. چطور زن می تواند در حالی که شوهرش پیاده راه می رود سوار خر شود؟”

زن با شنیدن این حرف فوراً از خر پیاده شد و جای خود را به شوهرش داد. لحظاتی بعد با پیرزنی مواجه شدند. پیر زن گفت: ” عجب مرد بی معرفتی، خودش سوار خر می شود و زنش پیاده راه می رود.”

مرد با شنیدن این حرف به زنش گفت که او هم سوار خر شود.

بعد به مرد جوانی برخوردند. او گفت :” خر بیچاره، چطور می توانی وزن این دو را تحمل کنی. چقدر به تو ظلم می کنند! ”

زن و شوهر با شنیدن این حرف از خر پیاده شدند و خر را به دوش گرفتند.
ظاهراً راه دیگری باقی نمانده بود.
وقتی به پل باریکی رسیدند، خر ترسید و شروع به جفتک زدن کرد. آنها تعادلشان را از دست دادند و به رودخانه سقوط کردند.

نتیجه:
تک تک مردم برداشت های مختلف دارند. گوشتی که یکنفر با لذت می خورد برای دیگری زهر است.
هیچوقت ممکن نیست که همه شما را بستایند، و یا لعنت کنند.
هیچگاه نه در گذشته، نه در حال و نه در آینده چنین اتفاقی نخواهد افتاد.
بنابراین، اگر وجدان راحتی دارید از حرف دیگران دلخور نشوید.

داستان جالب (حرف درست)

یک خانم و همسر میلیونرش از برج نیمه سازشان بازدید می کردند که یک کارگر آن زن را دید و فریاد زد: “مرا به یاد میاوری؟ من و تو در دوران دبیرستان با هم دوست صمیمی بودیم .”

در راه بازگشت به خانه شوهر به طعنه با همسرش گفت: ” شانس آوردی که با من ازدواج کردی وگرنه الآن زن یک عمله و کارگر شده بودی.”

همسر پاسخ داد: ” بر عکس، تو باید قدر ازدواج با من را بدانی. وگرنه الآن او میلیونر بود ، نه تو.”

نتیجه:

یک ضرب المثل چینی می گوید: ” یک حرف می تواند ملتی را خوشبخت یا نابود کند”.
بسیاری از روابط به دلیل حرف های نابجا گسسته می شوند. وقتی یک زوج خیلی صمیمی می شوند دیگر ادب و احترام را فراموش می کنند. ما بدون توجه به اینکه ممکن است حرفی که می زنیم طرف را برنجاند هرچه می خواهیم می گوئیم.
در اکثر مواقع چنین بگو مگوهایی تخم یک رابطه بد را می کارد. مثل یک تخم مرغ شکسته، که دیگر نمی توانید آن را به شکل اول در بیاورید.

داستان پند آموز (صبور باش)

مردی از خانه بیرون آمد تا نگاهی به خودرو نوی خود بیندازد که ناگهان با چشمانی حیرت زده پسر بچه سه ساله خود را دید که شاد و شنگول با ضربات چکش در حال نابود کردن رنگ براق خودرو است. مرد بطرف پسرش دوید، او را از ماشین دور کرد، و با عصبانیت و برای تنبیه، با چکش بر روی دست های پسر بچه زد.

وقتی خشم پدر فرو نشست با عجله فرزندش را به بیمارستان رساند.

هرچند که پزشکان نهایت سعی خود را کردند تا استخوان های له شده را نجات دهند اما مجبور شدند انگشتان له شده دست کودک را قطع کنند. وقتی که کودک به هوش آمد و دستهای باند پیچی شده اش را دید با حالتی مظلوم پرسید: ” پدر انگشتان من کی خوب میشه ؟”

پدر همان روز خودکشی کرد.

نتیجه:
اکر کسی پای شما را لگد کرد و یا به شما تنه زد، قبل از هرگونه عکس العمل و یا مقابله به مثل، این داستان را به یاد آورید. قبل از آنکه صبر خود را از دست بدهید کمی فکر کنید. وانت را می شود تعمیر کرد اما انگشتان شکسته و احساس آزرده را نمی توان




موضوع مطلب :

یادداشت ثابت - یکشنبه 91 مهر 17 :: 9:37 عصر


کلاه فروشی روزی از جنگلی می گذشت.تصمیم گرفت زیر درخت
مدتی استراحت کند.لذا کلاه ها را کنار گذاشت وخوابید.وقتی بیدار شد
متوجه شدکه کلاه ها نیست . بالای سرش را نگاه کرد . تعدادی
میمون را دید که کلاه را برداشته اند.
فکر کرد که چگونه کلاه ها را پس بگیرد.در حال فکر کردن سرش
را خاراند ودید که میمون ها همین کارراکردند.اوکلاه راازسرش برداشت
ودید که میمون ها هم ازاوتقلید کردند.به فکرش رسید… که کلاه
خود را روی زمین پرت کند.لذا این کار را کرد.میمونها هم کلاهها را
بطرف زمین پرت کردند.او همه کلاه ها را جمع کرد وروانه شهر شد.
سالهای بعد نوه او هم کلاه فروش شد.پدر بزرگ این داستان را برای نوه اش
را تعریف کرد وتاکید کرد که اگر چنین وضعی برایش پیش آمد
چگونه برخورد کند.یک روز که او از همان جنگلی گذشت در زیر
درختی استراحت کرد وهمان قضیه برایش اتفاق افتاد.
او شروع به خاراندن سرش کرد.میمون ها هم همان کار را کردند.او کلاهش
را برداشت,میمون ها هم این کار را کردند.نهایتا کلاهش رابرروی زمین
انداخت.ولی میمون ها این کار را نکردند.
یکی از میمون هااز درخت پایین امد وکلاه رااز سرش برداشت
ودر گوشی محکمی به او زد و گفت : فکر می کنی فقط تو پدر بزرگ داری.




موضوع مطلب :

یادداشت ثابت - شنبه 91 مهر 16 :: 10:1 عصر

خودم




موضوع مطلب :

یادداشت ثابت - شنبه 91 مهر 16 :: 8:4 عصر

این روزها مساله امنیت و پخش عکس و فیلم های خصوصی داغ است و جدای اینکه با پیشرفت های خوبی که در زمینه ساخت دوربین های مخفی که تشخیص آنها هم چندان آسان نیست میسر شده، زمان خوبی هست که این مطلب را نیز بخوانید:

تشخیص آینه دوطرفه در اتاق های پرو + عکس

اما چطور؟

قبل از هرکاری از تست انگشت استفاده کنید:

انگشت خود را روی آینه قرار داده. اگر بین انگشت شما و تصویر آن یک فاصله ای باشد، این آینه واقعی است. اگر انگشت شما به تصویرش چسبیده باشد، این آینه دو طرفه است و فردی دارد شما را مشاهده می کند.

تشخیص آینه دوطرفه در اتاق های پرو + عکس




موضوع مطلب :

یادداشت ثابت - شنبه 91 مهر 16 :: 7:15 عصر

از فردا صبح زود بیدار می شوم.» شاید خیلی از ما این جمله را هر روز با خودمان تکرار کنیم اما وقتی فردا می شود همان خواب آلودگی و همان کسلی دوباره تکرار می شود،


در این صورت یا دوباره می خوابیم و اجرای برنامه مان را به تعویق می اندازیم یا آنقدر خواب آلودیم که نمی توانیم بازده بالایی داشته باشیم و کارهای مان را به درستی انجام دهیم و همیشه برای مان این سوال مطرح می شود که چرا فلانی اینقدر صبح ها راحت بیدار می شود و سرحال است؛


اشتباه نکنید شاید خصوصیات فیزیولوژیکی بدن شما با او متفاوت است و همین امر صبح بیدار شدن شما را مشکل می کند. به سوالات زیر جواب دهید و مجموع امتیازات خود را حساب کنید تا با استفاده از این مجموع دریابید چگونه شخصیتی دارید و مغز شما در چه ساعتی از روز بیشترین هشیاری را دارد.

1. اگر هیچ کاری نداشته باشید و کاملا وقت تان آزاد باشد؛ صبح ها چه ساعتی از خواب بیدار می شوید؟

الف. 5 تا 6:30 صبح(5 امتیاز)

ب: 6:30 تا 7:45 صبح(4 امتیاز)

ج: 7:45 تا 9:45 صبح(3 امتیاز)

د: 9:45 تا 11 صبح(2 امتیاز)

ه. 11 صبح تا ظهر(یک امتیاز)

2.اگر کاملا آزاد باشید و هیچ کاری نداشته باشید معمولا برنامه ریزی می کنید چه ساعتی به تختخواب بروید تا بخوابید؟

الف.8 تا 9 شب (5 امتیاز)

ب: 9تا 10:15 شب (4 امتیاز)

ج: 10:15 تا 12:30 شب (3 امتیاز)

د: 12:30 تا 1:45 صبح (2 امتیاز)

ه. 1:45 صبح تا 3 صبح (یک امتیاز)

3. برای این که صبح ها بیدار شوید چقدر به زنگ ساعت وابسته هستید؟

الف: به هیچ وجه(4 امتیاز)

ب: کمی وابسته ام(3 امتیاز)

ج: به طور متوسط وابسته ام(2 امتیاز)

د: خیلی وابسته ام (یک امتیاز)

4. صبح ها بیدار شدن در سر ساعت مقرر برای تان چقدر آسان است؟

الف: اصلا آسان نیست (یک امتیاز)

ب: خیلی آسان نیست (2امتیاز)

ج: تا حدی آسان است (3 امتیاز)

د: خیلی آسان است (4 امتیاز)

5. صبح ها وقتی بیدار می شوید در نیم ساعت اول چقدر احساس هشیاری می کنید؟

الف: اصلا هشیار نیستم (یک امتیاز)

ب: خیلی هشیار نیستم (2 امتیاز)

ج: تا حدی هشیارم (3 امتیاز)

د: کاملا هشیارم (4 امتیاز)

6. صبح ها وقتی بیدار می شوید در نیم ساعت اول چقدر اشتها دارید؟

الف: اصلا اشتها ندارم (یک امتیاز)

ب: خیلی اشتها ندارم (2 امتیاز)

ج: تا حدی اشتها دارم (3 امتیاز)

د: کاملا اشتها دارم (4 امتیاز)

7. صبح ها وقتی بیدار می شوید در نیم ساعت اول چقدر احساس خستگی می کنید؟

الف: خیلی خسته ام (یک امتیاز)

ب: کمی خسته ام(2 امتیاز)

ج: تا حدی سرحالم(3 امتیاز)

د: کاملا سرحالم (4 امتیاز)

8. اگر صبح روز بعد قرار یا کاری نداشته باشید نسبت به روزهای عادی چقدر دیرتر به تختخواب می روید؟

الف: اصلا (4 امتیاز)

ب: کمتر از یک ساعت دیرتر(3 امتیاز)

ج: یک تا 2 ساعت دیرتر (2 امتیاز)

د: بیشتر از 2 ساعت دیرتر (یک امتیاز)

9. اگر بخواهید بین ساعت های 7 تا 8 صبح ورزش کنید چقدر سرحال هستید؟

الف: کاملا سرحالم(4 امتیاز)

ب: تا حدی سرحالم (3 امتیاز)

ج: تا حدی برایم سخت است (2 امتیاز)

د: کاملا سخت است (یک امتیاز)

10. چه زمانی احساس خستگی کرده و احتیاج دارید بخوابید؟

الف.8 تا 9 شب (5 امتیاز)

ب: 9 تا 10:15 شب (4 امتیاز)

ج: 10:15 تا 12:30 شب (3 امتیاز)

د: 12:30 تا 1:45 صبح (2 امتیاز)

ه. 1:45 صبح تا 3 صبح (یک امتیاز)

11. اگر قرار باشد امتحان بدهید ترجیح می دهید در چه ساعتی امتحان برگزار شود؟

الف.8 تا 10 صبح(4 امتیاز)

ب: 11 صبح تا یک بعدازظهر ( 3امتیاز)

ج: 3 بعداز ظهر تا 5 بعدازظهر (2 امتیاز)

د: 7 بعدازظهر تا 9 شب (یک امتیاز)

12.اگر قرار باشد ساعت 11 شب به تختخواب بروید چقدر احساس خستگی می کنید؟

الف: اصلا خسته نیستم(صفر امتیاز)

ب: کمی خسته ام (2 امتیاز)

ج: تا حدی خسته ام(3 امتیاز)

د: خیلی خسته ام(5 امتیاز)

13. اگر خیلی دیرتر از حد معمول به تختخواب بروید اما نیازی نباشد که صبح روز بعد ساعت مشخصی بیدار شوید، احتمال داردکدام یک از موارد زیر برای تان پیش بیاید؟

الف: مثل روزهای دیگر صبح همان ساعت همیشگی بیدار می شوم و دیگر هم خوابم نمی برد. (4 امتیاز)

ب: همان ساعت همیشگی بیدار می شوم ولی بعدش کمی چرت می زنم. (3 امتیاز)

ج: همان ساعت همیشگی بیدار می شوم ولی دوباره راحت می خوابم. (2 امتیاز)

د: اصلا ساعت همیشگی بیدار نمی شوم و راحت می خوابم. (یک امتیاز)

14.اگر قرار باشد که بین ساعت 4 تا 6 صبح بیدار باشید و روز بعد هم کاری نداشته باشید، کدام یک از حالت های زیر را انتخاب می کنید؟

الف: تا 6 نمی خوابم و دوست دارم بعد از ساعت 6 صبح به تختخواب بروم. (یک امتیاز)

ب: قبل از ساعت ساعت 4 صبح کمی می خوابم و بعد از 6 هم می خوابم. (2امتیاز)

ج: قبل از ساعت 4 صبح راحت می خوابم و بعد ش هم یک چرت کوتاه می زنم. (3امتیاز)

د: فقط قبل از ساعت 4 راحت می خوابم (4 امتیاز)

15. شما باید 2 ساعت کار فیزیکی سخت انجام دهید ولی آزادید هر ساعتی می خواهید را انتخاب کنید، بیشتر ترجیح می دهید کدام ساعت را انتخاب کنید.

الف: 8 صبح تا 10 صبح (4 امتیاز)

ب: 11 صبح تا یک بعدازظهر(3 امتیاز)

ج: 3 بعداز ظهر تا 5 بعدازظهر (2 امتیاز)

د: 7 بعدازظهر تا 9 شب (یک امتیاز)

16. شما باید به همراه یکی از دوستان تان 2بار در هفته یک ساعت کار فیزیکی سختی را انجام دهید. بهترین زمان برای دوست تان 01 تا 11 شب است، هنگام همکاری با او شما در چه وضعیتی هستید؟

الف: کاملا راحت هستم (یک امتیاز)

ب: کمی تا حدی برایم راحت است (2 امتیاز)

ج: برایم سخت است(3 امتیاز)

د: خیلی برایم سخت است (4 امتیاز)

17.فرض کنید خودتان باید ساعت های کاری تان را انتخاب کنید. شما باید 5 ساعت در روز مفید کار کنید و براساس میزان فعالیت تان نیز حقوق خواهید گرفت.کدامیک از ساعت های زیر را انتخاب می کنید؟

الف: 3 تا 7:30 صبح (5 امتیاز)

ب: 7:30 صبح تا 12:30 بعدازظهر(4 امتیاز)

ج: بین 9 صبح تا 2 بعدازظهر (3 امتیاز)

د: بین 2 بعدازظهر تا 7 بعدازظهر (2 امتیاز)

ه: 5 بعدازظهر تا 3 صبح (یک امتیاز)

18. فکر می کنید در چه ساعتی از روز بهترین احساس را دارید؟

الف: 4 صبح تا 7:30 صبح(5 امتیاز)

ب: 7:30 صبح تا 9:30 شب(4 امتیاز)

ج: بین 9:30 صبح تا 4:30 بعدازظهر (3امتیاز)

د: بین 4:30 بعدازظهر تا 9:30 شب (2امتیاز)

ه: 9:30 شب تا 4 صبح (یک امتیاز)

19.فکر می کنید بیشتر آدم صبح هستید یا عصر؟

الف: به طور حتم صبح (6 امتیاز)

ب: شاید صبح باشم (3 امتیاز)

ج: شاید عصر باشم (2 امتیاز)

د: به طور حتم عصر هستم (یک امتیاز)


? حالا امتیازهای خود را جمع بزنید تا ببینید چطور آدمی هستید

70 تا 86: شما کاملا آدم صبح هستید.

59 تا 69: تا حدی آدم صبح هستید ولی شاید صبح ها نزدیک های ظهر راحت تر باشید.

42 تا 58: در هیچ دسته بندی جای نمی گیرید.

31 تا 41: تا حدی آدم عصر هستید، در کل شاید حدود ساعت 3 تا 6 راحت تر باشید.

16 تا 30: شما کاملا آدم شب هستید.




موضوع مطلب :

یادداشت ثابت - شنبه 91 مهر 16 :: 6:32 عصر

«نریمان» به کما رفت 

پزشک معالج این خواننده همه چیز را در حین جراحی خوب و درست و اصولی وصیف کرده و از به کما رفتن نریمان اظهار تعجب نموده است. وی از مردم هنردوست ایران خواسته....

خواننده آلبوم «نریمان 86» که چند سالی هست به دلیلی پخش ویدئوهایش از شبکه های ماهواره ای در داخل کشور ممنوع الکار است، پس از جراحی سختی که دو روز پیش روی سرش به عمل آمد، دیگر به هوش نیامد و به کما رفته. غده چرکینی در داخل سر او وجود داشت که سرگیجه های شدیدی را برای این خواننده در پی داشت و او با وجود اینکه ریسک این جراحی برای او 50 – 50 بود، پذیرفت زیر تیغ جراحان برود و پس از یک عمل هشت ساعته به کما رفته و حال و روز خوبی ندارد.
«نریمان» به کما رفت +عکس
پزشک معالج این خواننده همه چیز را در حین جراحی خوب و درست و اصولی وصیف کرده و از به کما رفتن نریمان اظهار تعجب نموده است. وی از مردم هنردوست ایران خواسته که با دعای خیرشان، زمینه بازگشت این خواننده را فراهم آورند.
گفتنی ست که دو ساعت قبل از این جراحی خبرنگار ما با حضور بر بالین این هنرمند گپ و گفتی مفصل را با «نریمان» انجام داده که انتشار آن قطعا بازتاب های فراوانی را در پی خواهد داشت. منتظر این گفتگوی جنجالی در روزهای آینده باشید./musicema.com




موضوع مطلب :

یادداشت ثابت - شنبه 91 مهر 16 :: 6:27 عصر

این روزها کسی

به خودش زحمت نمی دهد

یک نفر را کشف کند!

زیبایی هایش را بیرون بکشد ...

تلخی هایش را صبر کند

آدم های امروز

دوستی های کنسروی می خواهند :

یک کنسرو

که فقط درش را باز کنند

بعد یک نفر

شیرین و مهربان

از تویش بپرد بیرون

و هی لبخند بزند

و بگوید

حق با توست...




موضوع مطلب :

یادداشت ثابت - شنبه 91 مهر 16 :: 6:24 عصر
<   <<   21   22   23   24   25   >>   >   
لوگو
من پسری هستم فوق العاده فعال.پر انرژی و سعی میکنم خاکی باشم.دوست دارم همه رو از خودم راضی نگه دارم.دوستون دارم هم وطنای من
آمار وبلاگ
  • بازدید امروز: 3
  • بازدید دیروز: 291
  • کل بازدیدها: 395206
به سایت ما خوش آمدید
نام و نام خانوادگی      
آدرس ایمیل      
کلیه حقوق این وبلاگ برای حرف های نگفته دلهای شکسته بارانی از غم محفوظ است