سفارش تبلیغ
صبا ویژن
حرف های نگفته دلهای شکسته بارانی از غم
این وبلاگو واسه همه بروبچ طراحی کردم.امیدوارم خوشتون بیاد.نظر بزارین تا با کمک هم مشکلات وبلاگو رفع کنیم. با تشکر بهزاد
گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من
درباره وبلاگ


من پسری هستم فوق العاده فعال.پر انرژی و سعی میکنم خاکی باشم.دوست دارم همه رو از خودم راضی نگه دارم.دوستون دارم هم وطنای من




موضوع مطلب :

یادداشت ثابت - شنبه 91 مهر 9 :: 11:17 صبح

برترین ها: این گل های عجیب و غریب در آسیای غربی از سیبری تا جنوب ژاپن وجود دارند و به دلیل داشت شکل قلبی که از آن خون می چکد، "قلب خونریزی شده" نام دارد.

این شکوفه ها دارای سه رنگ قرمز، سفید و صورتی است.










موضوع مطلب :

یادداشت ثابت - شنبه 91 مهر 9 :: 11:12 صبح

روزگار نو: اعتیاد، صرفا به مصرف مواد مخدر و الکل و ... گفته نمی شود، به طور کلی هر کاری که به شکل افراطی و اجتناب ناپذیر صورت بگیرد، اعتیاد نامیده می شود.اما برخی اعتیاد ها خیلی عجیب به نظر می رسند و کمتر کسی در دنیا به آن دچار است.

 خانم جان فورد، پیرزن 63 ساله ای است که به ازدواج اعتیاد دارد.او تاکنون 6 بار ازدواج کرده و اکنون نیز در پی همسر هفتم خود است.او ساکن ساکس آمریکا است.


او اعتقاد دارد که هر 6 ازدواج قبلی اش ناموفق بوده ولی تا لحظه مرگ هم دست از تلاش برنخواهد داشت تا شخص ایده آلش را پیدا کند.

این مادربزرگ که اکنون تعداد زیادی نوه و نتیجه دارد در ادامه می گوید:شاید اطرافیان من فکر کنند که من دیوانه ام، اما بگذار راحت باشند، اما من می خواهم سرگذشتم را همه بدانند و اینکه من تا آخرین لحظه عمرم منتظر شاهزاده رویاهایم می مانم.همانی که قرار بود روزی با اسب سپید برسد!!

او اولین بار در سال 1967 ازدواج کرد و آخرین ازدواجش نیز در سال 1998 صورت گرفته است.











موضوع مطلب :

یادداشت ثابت - شنبه 91 مهر 9 :: 11:11 صبح

سلام خدمت دوستان خوب و مهربانم که منت گذاشتید و از این وبلاگ دید کردید .ممنوم به خاطر نظراتتون.

دیشب بازدید های وبلاگم از 1000 نفر گذشت .

قصد دارم از نظراتتون در بهبود روند پیشرفت خودم کمک بگیرم.

حتما نظراتتون رو در خصوص وبلاگم برام بفرستید.

منتظر نظرات شما هستم.

با تشکر بهزاد حلاجی نژاد 09/07/91




موضوع مطلب :

یادداشت ثابت - شنبه 91 مهر 9 :: 9:25 صبح

 

متولدین ماه‌های مختلف در عشق
متولدین فروردین ماه : به هنگام عاشقی گویی در دنیای شوالیه‌ها و پرنسس‌ها سر می‌کند .... متولدین اردیبهشت ماه : عاشقی بی قرار است و کمرو ولی ....

 

متولدین فروردین ماه :  
به سوی من بیا 
تا تو را حس کنم 
و دنیا خواهد دید 
داستانِ عشقی، سوزان را 
که شعله‌اش در قلب من خواهد بود؛

به هنگام عاشقی گویی در دنیای شوالیه‌ها و پرنسس‌ها سر می‌کند.
قلبا عاشق است و در عشق پا بر جاست.

متولدین اردیبهشت ماه :  
عشق را در چشمان من بنگر 
چهره بر افروخته‌ام را ببین و عشق را حس کن 
به صدای نفس‌های من گوش کن 
و بشنو ترانه عشق را؛

عاشقی بی قرار است و کمرو ولی پر شهامت. 
موسیقی بر او تاثیر فراوان دارد.

متولدین خرداد ماه : 
با من به رویا بیا به رویای عشق 
بیا تا بر فراز بلندترین کوه گام نهیم 
بیا تا در ژرف ترین اقیانوس شنا کنیم 
بیا تا به دورترین ستاره ها پر کشیم 
بر عشق ما هیچ چیز ناممکن نیست؛

بهترین عاشق دنیاست و گفتارها و دل او پر از رویاهای عاشقانه است. 

متولدین تیر ماه : 
بهشت هیچ است 
در برابر گام برداشتن در کنار تو 
در شبی زیبا 
زیر نور ماه؛

دلی نازک و پر ز محبت دارد و از دل سوختن می هراسد.

متولدین مرداد ماه : 
گویی خورشید گرمای خود را از دست داده است 
و گل‌های سرخ عطری ندارند 
و ستارگان دیگر نمی‌خوانند 
آن گاه که چشم می‌گشایم و میبینم 
با تو نیستم؛

عاشق پیشه است و بی عشق زندگی نمی‌کند. 

متولدین شهریور ماه : 
شاید به نظر برسد که عاشق نیستم 
شاید به نظر برسد که نمی‌توانم عاشق باشم 
شاید به نظر برسد که حتی نمی‌خواهم عاشق باشم 
ولی نه در برابر عشقی مانند عشق من به تو 
که تا آخرین لحظه عمر آن را در قلبم نگاه خواهم داشت؛

عشق او شعله‌ای کوچک ولی جاودان است و در پی عشقی حقیقی است.

متولدین مهر ماه : 
با پر شورترین گفتارهای عاشقانه 
با ماجراهای عاشقانه‌ای که خواهیم داشت 
با فداکاری هایم در راه عشق به تو 
خواهی دید که چگونه دوستت دارم؛

در امور عشقی ورزیده است و زندگی‌اش پر از ماجراهای عاشقانه است . . . 
زن متولد مهر عشق خود را در عمل نیز به اثبات می رساند. 

متولدین  آبان ماه : 
در التهاب شنیدن ترانه گام‌های تو هستم 
که به سوی من می‌آیی
و عاشقم بر انتظار آن لحظه که تو را در کنار خود حس کنم 
دوستت دارم؛

هیجان عشق برای او زیبا و پر جاذبه است و در عشق صادق است. 

متولدین آذر ماه : 
نجوایی از سوی تو 
نگاهی کوتاه از تو 
لبخندی شیرین بر لبان زیبایت 
و من خود را غرق در عشق می یافتم؛

خوش بین است و راستگو. شاید نگاهی شاعرانه به عشق داشته باشد.

متولدین دی ماه : 
روزها ماه‌ها و سال‌ها می‌گذرند 
و شاید هیچ چیز عوض نشود 
جز من 
که بیش از پیش عاشق گشته‌ام؛

شاید در ظاهر بی احساس باشد ولی قلبی گرم و پر ز عشق دارد. 

متولدین بهمن ماه : 
می‌خواهم آزاد زندگی کنم 
بسان پرندگان مهاجر 
ولی قفسی ساخته از عشق تو 
جایی است که همواره رو به آن خواهم داشت؛

عشق خود را دیر ابراز می‌کند و عاشق آزادی است. اولین عشق او قلبش را به تپش در می‌آورد و هرگز فراموش نخواهد شد.

متولدین اسفند ماه : 
من آنی نیستم 
که بی عشق زندگی را سر کنم 
آن گاه که در رویایی عاشقانه هستم 
و چشمانم را می‌گشایم 
و عشق رویایی‌ام را در تو میبینم؛

در عشق بی نظیر است. جذاب و پر نشاط است. احساساتی و رویایی است.

 




موضوع مطلب :

یادداشت ثابت - جمعه 91 مهر 8 :: 9:44 عصر
همشهری جوان: «دیروز معلم کلاس پنجم مو تو خیابون دیدم. با چن تا همکاراش بوتیکا رو نگاه می کردن و می خندیدن. خیلی دلم می خواست برم جلوش، خیلی جدی زل بزنم تو صورتش و بگم: «خانوما چیز خنده داری هست|، بگید مام بخندیم!»

قریب به این مضمون را پارسال یکی در «گودر» مرحومش نوشته بود. تقریبا همه ما در دوران تحصیل مان این جمله را شنیده ایم. جمله ای که درست وسط خوشی و شیطنت مخفیانه سر کلاس، حس تلخ گرفتار شدن را بهت می داد و خنده را به بدترین شکل در کامت زهر میکرد.

باید سر پایین میانداختی و سکوت می کردی، یا دنبال مفری بودی که تقصیر را گردن دیگری بیندازی، یا دعا کنی که گیر و گور آقا یا خانم معلم زیاد طول نکشد و زودتر برگردد سراغ ادامه درس.

از اینجور اصطلاحات بین معلمان مدرسه های ما زیاد بود. اصطلاحاتی با واژه ها و لحن های یکسان که از زبان های مختلف، با جنسیت های مختلف، در پایه های مختلف و در شهرهای مختلف گفته می شد و هماهنگی بینشان – در شرایطی که هیچ رسانه یا شبکه اجتماعی برای یکی کردنشان وجود نداشت – واقعا غریب به نظر می رسید (راستش خودم گاهی فکر میکردم شاید این اصطلاحات را در آموزش های تربیت معلم، در درسی با عنوانی شبیه به «چگونه شاگردمان را با خاک یکسان کنیم» یا «پاسخ های دندان شکن»، بهشان یاد می دهند که اینقدر شبیه همند.)

گفتیم به بهانه اول مهر، برای اولین بار در خاورمیانه یاد مبسوطی بکنیم از آن «فرهنگ لغات ویژه معلمی»، و حداقل یک بار برای همیشه صدایمان را برسانیم به گوش بعضی معلم های بداخلاق آن موقع تا بدانند ما همه آن «بی مزه بازی ها» و «کلیشه بازی ها» را می فهمیدیم، فقط حیف که به اقتضای سن، خیلی نمی توانستیم دل به دلشان (!) بدهیم ...

با تشکر از (به ترتیب الفبا) محبوبه افتخاری، کامران بارنجی، سعید بی نیاز، حسین کلهر، مرضیه نیرومند، عطیه همتی و بهزاد یوسفی که به جمع آوری اصطلاحات این پرونده کمک کردند و همینطور تشکر ویژه از سید جواد رسولی و احسان رضایی، که با سعه صدر حاضر شدند نمونه مثالی های این فرهنگ لغات فرضی باشند!

1- دانش آموز داشتم الان مهندس / دکتر/ وزیر (و غیره) شده، منو که تو خیابون می بینه ...

ادامه جمله به حال وارد بر سالک معلم بستگی داشت. «می آد جلو سلام می کنه، عین سابق»، یعنی تازه حقوق داده بودند ومعلمی شغل شریفی بود که به آینده سازان میهن می پرداخت.

در اواخر ماه، جمله به صورت «روشو اون ور می کنه؛ انگار نه انگار» تغییر صورت می داد و کارکردش «تف بر تو ای چرخ گردون» و «این چه شغلیه من دارم» و گلایه از نامردمی روزگار غدار می شد.

2- دانش آموز رضایی

خطابی که برای فراخوان از بلندگوی دفتر یا سر صف در مراسم صبحگاه اعلام می شد و منظورش همان رضاییِ خالی بود. پیشوند «دانش آموز» در ابتدای عبارت همان نقشی را برعهده داشت که بعدها به دوش دکتر / مهندس / جناب سروان و ... افتاد.

3- دستا به سینه، سرا روی میز

سوء تفاهمی ناشی از اشتباه گرفتن کلاس درس با پادگان یا اردوگاه کار اجباری. امروزه این دستور، در زمره «تنبیه های مخرب» و حتی «کودک آزاری» طبقه بندی می شود، اما روزگاری جایگزینی مناسب برای «مداد لای انگشت» و «ترکه کف دست» و «چک و لقد» بود.

4- دست تو بنداز، بذار آخر جلسه، اگه جواب تو نگرفتی سوال کن

اینقدر تمرکز من را به هم نزنید. «حالا مگه چی می خوای بپرسی؟» با این جمله تاکید می شد طرح درسی حساب شده وجود دارد که پاسخ تمام سوالات در آن لحاظ شده. گاهی که با اصرار، سوال مطرح می شد و معمولا چیزی در حد «اون کلمه که اون جا نوشتین چیه؟» بود، می فهمیدیم بیراه هم نمی گفته اند.

5- دو روز دیگه اینطوری می خوای شوهر کنی؟

تحقیر ویژه کلاس های دختران. با توجه به اینکه هنوز هیچ شوهری از همسرش بابت ندانستن «علل نزول اشکانیان» یا «رودهای مهم چین» یا «رنگ کرم ساقه خوار برنج» شکایت نداشته، علت صدور این عبارت مشخص نیست. این تهدید به دلیل پررو شدن مخاطب و به حاشیه رفتن بحث، هرگز در کلاس پسران استفاده نشد.

6- دیگه اینجا کلاس اول/ سوم/ چهارم/ دبستان/ راهنمایی نیست ها!

تاکید دائمی بر شرایط حساس کنونی. تلاشی نافرجام برای خارج کردن نصیحتِ «شما دیگه بزرگ شدین، بچه نیستین» از فرم کلیشه ای و مضمحلش. «یک کم آدم باشین» با زبانی عوام فریبانه. با وجود مدارک ارائه شده، هنوز کسی نمی داند چرا کلاس چهارم دبستان از سوم مهمتر بود، سوم راهنمایی چه اهمیتی بیشتر از اولش داشت و دبیرستان با راهنمایی چه فرقی می کرد؟



7- رضایتنامه

کلید دروازه های بهشت. «اینجانب ولی دانش آموز رضایی رضایت می دهم ایشان به اردوی مدرسه برود». علامت مخصوص حاکم بزرگ. می ریم اردو ... دو ... دو ... نامه ای که داشتنش به معنای دو روز عیش و خوشی، و نداشتنش به منزله یک عمر حرمان و حسرت بود.

8- رضایی برو گچ بیار

زمانی برای مستی اسب ها. زنگ تفریح وسط کلاس. «برو یه چرخی هم بزن حالشو ببر». آوردن گچ، بهانه ای قانونی برای ترک کلاس بود و می شد در حینش، از سکوت مرگبار راهروها و اتاق های مدرسه لذت برد. به تدریج «مسوول گچ» در کلاس ها پیدا شد، و در سال های بعد به تفکیک گچ سفید و رنگی هم رسید.

9- رضایی بسه؛ ادامه ش رو رسولی بخونه یا من الان چی گفتم؟

حربه ای نخ نما اما کارآمد برای بی آبرو کردن دانش آموزی که سر کلاس چرت می زد. ناتوترین شاگردها هم در چنین موقعیتی، توانایی حاضر جوابی نواشتند. اوج فاجعه وقتی بود که طرف حتی کتابش را هم از کیف خارج نکرده بود ودر مرز یک کمدی چخوفی و یک تراژدی شکسپیری قرار می گرفت.

10- رضایی، گچ!

عبارتی هشداری – تحذیری که در واقع خلاصه «دانش آموز رضایی آماده باش، گچ با سرعت اولیه وی صفر و زاویه آلفا به سوی تو رهسپار شده است» بود. برخورد گلوله به هدف، بسته به دقت نشانه گیری دبیر، سرعت واکنش دانش آموز و ببویی/ زرنگی سایر حضار در جاخالی دادن داشت.

11- رضایی می خواد بره تو چاه، تو هم باید باهاش بری؟

«هر کس مسوول اعمال خویش است». «تو را در قبر رضایی و او را در قبر تو نمی گذارند و بالعکس»، به زبان ساده، جمله در جواب این توجیه که «آقا/ خانوم اجازه، رضایی شون گفتن تا اینجا بنویسیم!» گفته می شد و این مغلطه آشکار را با خود داشت که خطا بودن مشق نویسی تا اول «داستان کرم ابریشم»، به اندازه خطر سقوط در چاه آشکار نیست.

12- زبون تو موش خورده؟

«چرا خفه خون گرفتی؟ لالی؟»، به زبان کلاس های دختران. پرسشی انکاری که دچار یک پارادوکس بود؛ اگر واقعا زبان مخاطب را موش خورده بود، توان پاسخگویی نداشت و سوال، بی جواب می ماند. مشخص نیست گوینده چه انتظاری از شنونده اش داشته.

13- زنگ خورد، رضایی و رسولی بمونن کارشون دارم

«یعنی چه اتفاقی افتاده!» تو برگزیده شدی. دو راهه خوف و رجا. هرچند جایگاه زوج رضایی – رسولی در جدول رده بندی، تکلیف کلی ماجرا را مشخص می کرد. تنبیهی سخت برای چتربازها و تشویقی نرم برای خرخون ها.

14- سر امتحانم همین جوری می خوای جواب بدی؟

فکری به حال خویش کن، این روزگار نیست. از هم اکنون به فکر روزهای سرد زمستان باشید. پاسخ هشدار واضح بود: «خودت چی فک می کنی؟»؛ با اینحال هیچ دانش آموزی جرات چنین جسارتی را به خود نداد.

15- سرت تو برگه خودت باشه

«فهمیدم داری تقلب می کنی، اما فعلا کاری باهات ندارم ولی تو هم دیگه روتو کم کن». بعد از شنیدن این جمله، معمولا تمام دانش آموزان سر از روی برگه خود برمی داشتند ببینند چه خبر است و به این ترتیب، گزاره به نقیض خود مبدل می شد.

16- سوال خوبیه

ظاهرا تشویقی مر سوال کننده را، و باطنا تحسینی مر جواب دهنده را. «خدا رو شکر، جواب این سوالو خوب بلدم». معمولا با «کسی جوابشو می دونه؟» ادامه می یافت؛ به شکلی که معنایش «البته که نمی دونین» بود. حتی پاسخِ درست پاسخ دهندگان، به دل معلم عزیز نمی نشست تا خودش گره از کار فروبسته ما بگشاید.



17- شما رو باید ببرن کلاس پاییین تر، تازه اینارو یاد بگیرین

اولترا «تنبلای بی سواد». «منو باش وقت مو دارم تلف چه خنگایی می کنم.» این حرف، ناخواسته تعریضی به معلمان کلاس های پایین تر هم داشت که معلوم نبود چی یاد شاگردانشان داده اند.

18- فک کردین واسه من کاری داره مثه بقیه معلما، پاروپا بندازم، بگم رضایی از روکتاب بخون، زنگ بخوره برم پی کارم؟

پاسخ: «نه کاری ندارد، و ما به خاطر این فدکاری شما را سپاس می گوییم.» «من انسانی متفاوت، دگر اندیش ودگرباش می باشم. البته منتی بر شما ندارم اما خب خودتونم حیا کنید».

با توجه به اینکه این جمله از زبان اغلب معلمان شنیده می شد، هنوز این مساله فلسفی لاینحل باقی مانده که آن «بقیه معلما» کجا تدریس می کردند؟

19- فردا با ولیت بیا

مرحله قبل از اعطای پرونده. جمله ای که دانش آموز را با ادبیات رسمی و اداری آشنا می کرد و «بابا مامان» را به مفهوم حقوقی و قانونی «ولی» بدل می نمود.

20- کاش موقع درس جواب دادن اینقدر بلبل زبون بودی

زبان سرخ و سرِ سبز. «از پس حاضر جوابی ات بر نمی آیم اما به وقتش حالت را می گیرم». از معدود لحظات حسودی معلم به شاگردش.

21- لژنشین ها

محور شرارت. دانش آموزان ردیف آخر هر کلاس که شامل «دوساله»ها نیز بودند وهسته مرکزی باندهای قاچاق کالا و مافیای مدارس را تشکیل می دادند. تلاش های مستمر ومداوم دست اندرکاران امر برای فروپاشی و متلاشی کردن این حلقه های فساد معمولا ثمری نداشت.

22- ما توقعی از شما نداریم، موفقیت و پیروزی شما خودش بهترین کادوئه

«چرا زحمت کشیدین؟ چقدر کم کشیدین! سال دیگه بیشتر بیارین». جمله ای بی ارزش و کلیشه ای که هر سال در روز معلم گفته می شد. بعدها با اختراع سیستم «تهیه هدایای یکسان برای معلمان توسط انجمن اولیا و مربیان»، این عبارت منحط برای همیشه به زباله دان تاریخ رفت.

23- مدرسه فلان که می رم، شاگرداش ناز منو هم می کشن

«من خیلی خوبم، لیکن شما قدر مرا نمی دانید». درددلی جگرخراش و سینه سوز که از سوی دبیری که در کنترل نظم وسکوت کلاس ناتوان بود، برای تحت تاثیر قرار دادن دانش آموزان گفته می شدو متاسفانه جز تبدیل شدن به سوژه خنده های بعدی اثر دیگری نداشت.



24- مستحفظ

اسم فاعل مصدر باب استفعال از ریشه «حفظ». اشاره به حرفه خطیر «بیرون کردن تمامی دانش آموزان از کلاس در هنگامه زنگ تفریح» که البته در مدارس نقاط مختلف کشور دقیقا با این عنوان حاضر بود، لکن چون دست کم در مشهد و ساری به مسوولِ این سمت، چنین اسمی داده بودند، با پارتی بازی در این لغت نامه گنجاندیمش!

25- من پشت سرمم چشم داره

«تقلب نکنید؛ من ششدانگ حواسم به شما هست». «مراقب از آنچه فکر می کنید به شما نزدیکتر است.» اینکه این جمله از دل سینمای کمدی برآمده یا متعلق به ژانر وحشت است، هیچ وقت بر پویندگان راهش مشخص نشد.

26- موفق باشید

جمله پایانی کلیه برگه های امتحانی، جهت خالی نبودن عریضه. در مواقعی که حجم قسمت های خالی برگه، برتری آشکاری بر حجم قسمت های پرمغز امتحان دهنده داشت و او منتظر امدادهای غیبی بود، این جمله به کرّات در تایم امتحان مورد توجه و مداقه اش قرار می گرفت، منبع الهامات غریبی می شد و افق های تازه تری را برش می گوشد.

27- همه تون بشید صفر، یه دوزاری از حقوق من کم نمی کنن؛ همه تونم بشید 20، یه دوزاری به حقوق من اضافه نمی کنن

«من هر چی می گم واسه خودته دختر/ پسر». تاکیدی بر ایثار آموزگار/ دبیر محترم که بی چشمداشت و توقع، چون شمعی می سوخت و می ساخت و نور می داد، گرچه ما آخرش هم هیچی نشدیم.

28- همه درساتو بشی 20، انضباط بگیری 19، هیچ جا ثبت نامت نمی کنن

همان حرف مسکویه خطاب به ابن سینا: «تو به اصلاح اخلاق خودت محتاج تری تا من به محاسبه سطح گردو». ادب مرد به ز دولت اوست. تقدم پرورش با آموزش. گرچه هیچ وقت موردی دیده نشد که با وجود نمره انضباط زیر 20، از ثبت نام آن امتناع شده باشد.

29- همه فهمیدن؟ بعدا کسی نگه نفهمیدم

جمله ای زیرکانه که خطاب اصلی اش به «خرخون های خنگ و کم هوش» کلاس بود. آدم هایی که نه مثل باهوش ها، فرز و زبل لُب مطلب را می گرفتند، نه مثل تنبل ها آنقدر دریادل بودند که سطح دغدغه شان در حد نمره و جزوه باشد. مفهوم «هو! خنگ! با توام! حالیت شد به سلامتی؟» در این عبارت مستتر بود.

30- همین رضایی هیچ ریاضی بلد نبود، دو جلسه با من کلاس گرفت آخر سال بیست شد

پیام بازرگانی هفته. «نمره می خوای کلاس خصوصی هم هست». گاهی این جمله به عبارت «مگه نه رضایی؟» ختم می شد که فی الواقع ترور شخصیتی از آن بزرگتر در یاد نداریم.



موضوع مطلب :

یادداشت ثابت - جمعه 91 مهر 8 :: 12:50 عصر

 برترین ها: کوچکترین دختر دنیا اولین روز مدرسه را پشت سر گذاشته است. شارلوت تنها 68 سانتی متر قد دارد و به بیماری ژنتیکی عجیبی مبتلا است که قد او را تا آخر عمر کوتاه نگه می دارد. پدر و مادرش امیدوارند که با رفتن به مدرسه بتواند مانند سایر کودکان زندگی کند. مادرش می گوید " شارلوت آنقدر که ظاهرش نشان می دهد شکننده و ضعیف نیست. او اصلا خجالتی نیست و مطمئنم در مدرسه به او آسیبی نمی رسد . شارلوت مثل عروسکی است که از مواد مقاوم ساخته شده باشد."

این دختر کوچک را با عروسک اشتباه نگیرید!
این دختر کوچک را با عروسک اشتباه نگیرید!



این دختر کوچک را با عروسک اشتباه نگیرید!

این دختر کوچک را با عروسک اشتباه نگیرید!
نظر فراموش نشه........................



موضوع مطلب :

یادداشت ثابت - جمعه 91 مهر 8 :: 12:13 عصر

تماشا: محسن چاوشی دایره دوستان محدودی دارد. دوستانی که بیش از هر کس دیگری به آنها اعتماد دارد و ریز به ریز کارها و تصمیماتش را با آنها در میان می گذارد. موضوع از این قرار بوده که چاوشی پس از همفکری با دوستانش تصمیم می گیرد تیتراژ یک برنامه تلویزیونی را بخواند. برنامه ای دولتی با شرایط خاص و سناریوی خاص خودش.

خبر این همکاری در یکی دو رسانه معتبر منتشر می شود و در سایت های هواداری بی شمار این خواننده می پیچد. اما اتفاقی که در این بین رخ می دهد، هجوم برخی از هوادارنماهای سازمان داده شده به صفحه شخصی این خواننده است.

این عده خاص در پیام ها و کامنت های زهردار و طعنه آمیزی خواستار شماره حساب از این خواننده شده اند تا به قول خودشان: «کمک های مالی شان را برای جلوگیری از خواندن آثار سخیف» به حساب او واریز کنند!

طعنه ها و زخم زبان ها بیشتر شده و چند ساعت بعد، سایت های هواداری و صفحات اجتماعی هواداران این خواننده از این آگهی ها پر می شود. جنگ های اینترنتی موافقان و مخالفان این داستان هم به قدری بالا گرفته که چاوشی خونش به جوش آمده و در اقدامی عجیب با ارسال پیامی از همه دوستداران واقعی اش خداحافظی و اعلام کند که دیگر تمایلی به حضور در ایران و خواندن ندارد و از ایران می رود!

به خواسته شخص چاوشی، کلیه سایت های رسمی این خواننده کرکره شان را پائین کشیده اند و فقط پیام ویژه خداحافظی چاوشی در آنها قرار داده شده تا به نوعی این وداع تلخ، جدی تر و رسمی تر به نظر بیاید.



حرف های آخر

آخرین متنی که چاوشی روی صفحه شخصی اش قرار داده بسیار قابل تامل و ناراحت کننده به نظر می آید و شدت دلخوری او را از این افراد معلوم الحال مشخص می کند: «حمایت کردید پشتتون واستادم. چی می خواید ازم؟ دیگه جون ندارم. صبر کنید تموم نشده. هر چی دادید گرفتید. تو زندگیم واسه اینکه لحظه ای با شما باشم هیچ کس بالای سرم نبوده هیچ کس. گوش بدید. شما هیچی از من نمی دونید هیچی. برای اینکه آلبوم به دستتون برسه چه شب ها و چه روزهایی که از خودم و خانواده ام نزدم. رفتم، اومدم. بالا، پایین، مجوز ارشاد، سر خم کن، راست شو، دولا شو.

که چی بشه؟ گوش کنید جواب ندین. سرباز بودم بوق سگ پا می شدم تا 4 بعد از ظهر. 4 تا 3 شب پیاده تا خونه.

نفرین اینجوری دستتون رسید. شما تو خیابون منو ببینید نمی شناسید. مثل دیگران بودم دنبال جمع کردن پول؟ که الان به من بگید شماره حساب بده پول بریزم واست؟ اگه دنبال پول بودم که الان تو قصر زندگی می کردم.

گوش کن، های، اونی که می گی شماره حساب بده. من بچه خرمشهرم آوارگی کشیدم. درد توی تموم سلولامه. صورتمو با سیلی سرخ نگه داشتم...».



سایت ها تعطیل

از شب گذشته کلیه سایت های هواداری این خواننده بسته شده اند و در صفحه نخست آنها پیامی برای همه مراجعه کننده ها نوشته شده است: «حتی یک نفر شما نیز نمی توانید درک کنید برای رسیدن یک اثر به دستتان چه خون دل هایی خورده می شود. امشب حرمت هنرمند محبوب خود را شکستید. دیگر این را برنمی تابیم ... این پایگاه تا اطلاع ثانوی تعطیل است ...».

با این اوصاف پس از بسته شدن صفحات رسمی چاوشی در شبکه های اجتماعی، کلیه سایت های هواداری این خواننده هم بسته شد تا هیچ منبع موثقی برای اطلاع رسانی درست درباره ترک کشور از سوی این خواننده وجود نداشته باشد.



دوستان چه می گویند؟

دوستان نزدیک این خواننده هم در پاسخ به سوال مبنی بر تایید خبر خروج چاوشی از کشور فقط به یک جواب اکتفا کردند: «می دانیم!» روز گذشته پیگیری برای ارتباط گرفتن با خود این خواننده هم به جایی ختم نشد و تمام تلفن های او از دسترس خارج شده اند.



خیلی دلم گرفته از خیلی ها...

تنها جملاتی که توانستیم از قول خود او در این باره بگیریم، جملات کوتاه او در پاسخ به ایمیل شخصی ما بود که نوشته بود: «از دوستان رسانه ای می خواهم اوضاع را خرابتر نکنند. هیچ جواب دیگری ندارم. من حرفهایم را با آثارم می زنم. فقط به امید مخاطبانم. ولی کم لطفی برخی دوستان باعث شده دیگر انگیزه ای برای کار کردن در ایران نداشته باشم ... خیلی دلم گرفته از خیلی ها ...»




موضوع مطلب : مطالب جالب

یادداشت ثابت - جمعه 91 مهر 8 :: 9:29 صبح

حاج آقا قرائتی در سخنرانی خود در دانشگاه آزاد گفت:

اگر 300 فرد معتاد به تریاک را در یک منطقه‌ای قرار دهیم، سال بعد تعداد آنها 600 نفر می‌شود ولی 300 نمازخوان را در یک منطقه قرار دهیم سال بعد تعدادشان 400 نفر هم نمی‌شود




موضوع مطلب :

یادداشت ثابت - جمعه 91 مهر 8 :: 9:22 صبح

خبرگزاری فارس: مزاحمت تلفنی همیشه این نیست که با یک تلفن شماره‌ای را گرفت و در گوشی فوت کرد، بلکه با سو استفاده از علاقه مردم به یک گوشی تلفن همراه هم می‌توان مردم را سر کار گذاشت.

یک آدم مزاحم با چسباندن یک آیفون پنج که جدید ترین مدل از این گوشی تلفن است و تنها چند روز است که به بازار آمده، توجه مردم را به سمت این گوشی جلب کرده و از تلاش ‌آن‌ها برای برداشتن گوشی از زمین عکس گرفته!

با آی فون مردم آزاری کنید! +عکس

با آی فون مردم آزاری کنید! +عکس

با آی فون مردم آزاری کنید! +عکس

با آی فون مردم آزاری کنید! +عکس

با آی فون مردم آزاری کنید! +عکس

با آی فون مردم آزاری کنید! +عکس

با آی فون مردم آزاری کنید! +عکس

با آی فون مردم آزاری کنید! +عکس



موضوع مطلب :

یادداشت ثابت - پنج شنبه 91 مهر 7 :: 7:0 صبح
<   <<   21   22   23   24   25   >>   >   
لوگو
من پسری هستم فوق العاده فعال.پر انرژی و سعی میکنم خاکی باشم.دوست دارم همه رو از خودم راضی نگه دارم.دوستون دارم هم وطنای من
آمار وبلاگ
  • بازدید امروز: 26
  • بازدید دیروز: 291
  • کل بازدیدها: 395229
به سایت ما خوش آمدید
نام و نام خانوادگی      
آدرس ایمیل      
کلیه حقوق این وبلاگ برای حرف های نگفته دلهای شکسته بارانی از غم محفوظ است