سفارش تبلیغ
صبا ویژن
حرف های نگفته دلهای شکسته بارانی از غم
این وبلاگو واسه همه بروبچ طراحی کردم.امیدوارم خوشتون بیاد.نظر بزارین تا با کمک هم مشکلات وبلاگو رفع کنیم. با تشکر بهزاد
گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من
درباره وبلاگ


من پسری هستم فوق العاده فعال.پر انرژی و سعی میکنم خاکی باشم.دوست دارم همه رو از خودم راضی نگه دارم.دوستون دارم هم وطنای من

ؤؤعکس هایی از جالبترین و خلاقانه ترین خط کشی خیابان ها www.taknaz.irعکس هایی از جالبترین و خلاقانه ترین خط کشی خیابان ها www.taknaz.irعکس هایی از جالبترین و خلاقانه ترین خط کشی خیابان ها www.taknaz.irعکس هایی از جالبترین و خلاقانه ترین خط کشی خیابان ها www.taknaz.irعکس هایی از جالبترین و خلاقانه ترین خط کشی خیابان ها www.taknaz.irمؤدبعکس هایی از جالبترین و خلاقانه ترین خط کشی خیابان ها www.taknaz.irعکس هایی از جالبترین و خلاقانه ترین خط کشی خیابان ها www.taknaz.irعکس هایی از جالبترین و خلاقانه ترین خط کشی خیابان ها www.taknaz.irعکس هایی از جالبترین و خلاقانه ترین خط کشی خیابان ها www.taknaz.irعکس هایی از جالبترین و خلاقانه ترین خط کشی خیابان ها www.taknaz.ir




موضوع مطلب :

یادداشت ثابت - سه شنبه 91 شهریور 22 :: 11:7 عصر

اتوبوس سرویس مدارس در ژاپن
 
taknaz.ir at site
 
taknaz.ir at site
 
taknaz.ir at site
 

 
اتوبوس سرویس مدارس در پاکستان
 
 

شما دوست دارید از کدومشون استفاده کنید..!؟




موضوع مطلب :

یادداشت ثابت - سه شنبه 91 شهریور 22 :: 10:57 عصر


مرد نجواکنان گفت: «ای خداوند و ای روح بزرگ  با من حرف بزن» و چکاوکی با صدای قشنگی خواند، اما مرد نشنید.
و سپس دوباره فریاد زد: «با من حرف بزن» و برقی در آسمان جهید و صدای رعد در آسمان طنین افکن شد ، اما مرد باز هم نشنید.
مرد نگاهی به اطراف انداخت و گفت: «ای خالق توانا، پس حداقل بگذار تا من تو را ببینم» و ستاره‌ای به روشنی درخشید، اما مرد فقط رو به آسمان فریاد زد:
« پروردگارا ، به من معجزه‌ای نشان بده» و کودکی متولد شد و زندگی تازه‌ای آغاز شد، اما مرد متوجه نشد و با ناامیدی ناله کرد: «خدایا، مرا به شکلی لمس کن و بگذار تا بدانم اینجا حضور داری».
اما مرد با حرکت دست ، حتی پروانه را هم از خود دور کرد و قدم زنان رفت..




موضوع مطلب :

یادداشت ثابت - دوشنبه 91 شهریور 21 :: 7:48 عصر

  هر وقت دلم برات تنگ میشه یه ستاره از آسمون می افته پایین.

بنابراین هر وقت به آسمون نگاه کردی دیدی تاریک و هیچ ستاره ای پیدا نکردی ، بدون همش تقصیر توه ، چون منوخیلی دلتنگ کردی

احساس غربت میکنم وقتی کنارم نیستی

با اشک خلوت میکنم وقتی کنارم نیستی

تصویر زیبای تو را کنج دلم چسبانده ام

او را زیارت می کنم وقتی کنارم نیستی

ستاره های اسمون فدای 1لحظه نگات

کجایی تک ستاره ام، خیلی دلم تنگه برات

چندیست زیاران قدیمی خبری نسیت

از آن خوبی و محبت اثری نیست

چشمم به در و گوش به گوشی و دلم تنگ

در کوچه تنهایی ما رهگذری نیست .

ممنون از پیامت سحر جان.مؤدب




موضوع مطلب :

یادداشت ثابت - جمعه 91 شهریور 18 :: 12:55 عصر

همسر احمدی‌‌ نژاد با همسران سران عدم تعهد عکس یادگاری گرفت.

خواهر سمت راست به علت نور زیاد فلاش دوربین متاسفانه سوختند.شما جدی نگیرید!



موضوع مطلب :

یادداشت ثابت - جمعه 91 شهریور 18 :: 9:25 صبح
واقعا مصرف داروهای لاغری تا چه حد در میان مردم رواج پیدا کرده؟ اصلا چرا تعداد طرفداران لاغری افراطی اینقدر زیاد شده‌؟ چرا بیشتر دختران با گرسنگی دادن به خود و مصرف انواع داروهای لاغری می‌خواهند لاغر شوند؟
برای مشاهده به ادامه مطلب بروید..نظر فراموش نشه!



ادامه مطلب ...


موضوع مطلب :

یادداشت ثابت - جمعه 91 شهریور 18 :: 9:20 صبح

ای عشق، ای ترنم نامت ترانه‌ها
معشوق آشنای همه عاشقانه‌ها

ای معنی جمال به هر صورتی که هست
مضمون و محتوای تمام ترانه‌ها




موضوع مطلب :

یادداشت ثابت - جمعه 91 شهریور 18 :: 9:12 صبح

پرچمدار کاروان ایران مدالش را به شهدای هسته‌ای تقدیم و خداحافظی کرد

پرچمدار کاروان ایران مدالش را به شهدای هسته‌ای تقدیم و خداحافظی کرد

 پرچمدار کاروان ورزشی پارالمپیک ایران مدالش را به شهدای هسته‌ای تقدیم کرد.

به گزارش راسخون، به نقل از خبرگزاری فارس، عبدالرضا جوکار پرچمدا کاروان پارالمپیک ایران، پس از کسب مدال نقره رقابت‌های پرتاب نیزه بازی‌های پارالمپیک لندن از خداحافظی‌اش از دنیای قهرمانی خبر داد و گفت که مدالش را به شهدای هسته‌ای که مظلومانه به شهادت رسیدند تقدیم می‌کند.

سرافراز باشی قهرمان ایران

 




موضوع مطلب :

یادداشت ثابت - چهارشنبه 91 شهریور 16 :: 9:49 صبح

داشتم با موتورسیکلت میرفتم دفتر کارم. گوشیم زنگ خورد. خیلی عصبی شدم.اخه بایستی ترمز میکردم.دستمو تو جیب تنگم میزاشتم و با فشار تمام موبایلم رو در میاوردم.گذاشتم زنگ خوردنشو ادامه بده.

یکم که گذشت احساس کردم دست بردار نیست.هوا گرم بود طاقت ایستادن و حرف زدن رو نداشتم.ساعت کارم هم گذشته بود.با ناراحتی تسلیم شدم و در حال رانندگی دستمو کردم تو جیبم و گوشیمو برداشتم .جواب دادم درست آنتن نمیداد.موتور سیکلتمو رو به کنار خیابون منحرف کردم و ایستادم.صدا خوب شد

ناگهان یک اتومبیل که پشت سر من رانندگی میکرد به طرز وحشتناکی در فاصله چند متری من تصادف کرد.

نمیتونستم بحرفم و همینطور ساکت موبایلم رو پیش گوشم گرفته بودم و فقط یک صدا می اومد.

صدای مادرم بود که میگفت

                              گل تقدیم شما   عزیزم آروم برو مواظب خودت باش گل تقدیم شما

این جریان واقعیه و برای خودم پیش اومده




موضوع مطلب :

یادداشت ثابت - دوشنبه 91 شهریور 14 :: 8:50 صبح

آهستهدوست داشتنفتح کرده ایدوست داشتنبا چشمهایتدوست داشتن هرچه داشته ام راگل تقدیم شماحالادوست داشتن تمام جهان مندوست داشتن مستعمره توستدوست داشتندوست داشتنمؤدب




موضوع مطلب :

یادداشت ثابت - یکشنبه 91 شهریور 13 :: 9:0 عصر
<   <<   26   27   28   29   30   >>   >   
لوگو
من پسری هستم فوق العاده فعال.پر انرژی و سعی میکنم خاکی باشم.دوست دارم همه رو از خودم راضی نگه دارم.دوستون دارم هم وطنای من
آمار وبلاگ
  • بازدید امروز: 4
  • بازدید دیروز: 50
  • کل بازدیدها: 395257
به سایت ما خوش آمدید
نام و نام خانوادگی      
آدرس ایمیل      
کلیه حقوق این وبلاگ برای حرف های نگفته دلهای شکسته بارانی از غم محفوظ است